با دقتی به نازکی مو کشیده است
این شانه را کدام ترازو کشیده است؟
این شانه را کدام ترازو، کدام دست
میزان، ولی خمیده به یک سو کشیده است؟
نقاش چند مرتبه دستش بریده است؟
تا عاقبت برای تو ابرو کشیده است
الگوی این اثر شب مهتاب بوده و
صورت کشیده است که گیسو کشیده است
صورتگر تو فرشچیان بوده است که
تیر و کمان در آغل آهو کشیده است
پیراهنی و از طرف باد می رسی
چشمم ندیده است تو را، بو کشیده است
هم دشمن منی تو و هم دوست دارمت
عاشق همیشه آه دوپهلو کشیده است
(؟)
تنم زمین ...
کشت می کنی ،
آب می دهی ،
بارور می کنی ام .
تنم کتاب ...
ورق می زنی ،
حاشیه می گذاری ،
تا می کنی ،
تمام می کنی ام .
تنم ساز ...
زخم بزن ،
می خواهم بخوانمت .
(تاتا)
صدای لرزانت را می شنوم ،
چشمهای خیست را می بینم
و دستانت که نمی خواهد جدا شود از دستهای من ،
التماس چشمهات قفل کرده روی من .
چشمات التماس می کنند که :
نه ،
پیاده نشو ،
نرو ...
لبخند می زنم بی خداحافظی ،
پشت کرده ام ،
می روم ؛...
چقدر سنگینی نگاهت را تا آخر کوچه تحمل کردن سخت بود !
(تاتا)
نفس نفس به درونت بکش هوایم را
و پر کن از نفست ذره ذره هایم را
نسیم باش و به بازی بگیر چون پر قو
شبانه گیسوی بر شانه ها رهایم را
اگر همیشه مرا بیم سرنگون شدن است
تو کج گذاشته ای خشت ابتدایم را
زنی به میل خودت آفریده ای از من
خودت به هم زده ای نظم آشیانم را
فرشتگان مقرب هنوز حیرانند
تو را به سجده در آیند یا خدایم را
من اختراع توام، ثبت کن مرا که خدا
کنار رفت و پذیرفت ادعایم را
به اسم شهر تو تغییر می دهد یک روز
شناسنامه من، اسم روستایم را
شغالهای بیابان تمام شب تا صبح
مدام زوزه کشیدند رد پایم را
برای آنکه بدانند من ازآن توام
به بوسه مُهر بزن بین شانه هایم را
(پانته آ صفایی بروجنی)
هوای خوب مثل زن خوب است؛
همیشه نیست، زمانی هم که هست دیرپا نیست.
مرد اما پایدارتر است؛
اگر بد باشد، می تواند مدتها بد بماند و اگر خوب باشد، به این زودی بد نمی شود.
اما زن عوض می شود، با بچه، سن، رژیم، سکس، حرف، ماه، بود و نبود آفتاب، وقت خوش.
زن را باید پرستاری کرد با عشق.
حال آنکه مرد می تواند نیرومندتر شود، اگر به او نفرت بورزند.
(چارلز بوکوفسکی)