چرا ز هم بگریزیم؟ راهمان که یکیست!
سکوتمان، غممان، اشک و آهمان که یکی ست!
چرا زهم بگریزیم؟ دستکم یکعمر
مسیر میکده و خانقاهمان که یکیست!
تو گر سپیدی روزی و من سیاهی شب
هنوز گردش خورشید و ماهمان که یکیست!
تو از سلالهی لیلی، من از تبار جنون
اگر نه مثل همیم، اشتباهمان که یکی ست!
من و تو هردو به دیوار و مرز معترضیم!
چرا دو تودهی آتش؟ گناهمان که یکیست!
اگرچه رابطههامان کمی کدر شده است
چه باک؟ حرف و حدیث نگاهمان که یکیست...!
| محمد سلمانی |