سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بدان که دانشی چون جستجوی سلامت نباشد و سلامتی مانند سلامت دل نباشد . [امام باقر علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :324
بازدید دیروز :644
کل بازدید :827236
تعداد کل یاداشته ها : 6111
103/9/4
8:31 ص
مشخصات مدیروبلاگ
 
لیلی یاسمنی[59]

خبر مایه
بایگانی وبلاگ
 
مرداد 90[5] تیر 90[3] مهر 90[1] اردیبهشت 91[9] فروردین 91[1] خرداد 91[4] آبان 91[3] آذر 91[4] دی 91[2] خرداد 92[1] شهریور 92[4] تیر 92[3] مهر 92[7] اسفند 92[3] شهریور 93[3] آبان 93[1] مهر 93[1] بهمن 93[1] اسفند 93[3] اردیبهشت 94[362] فروردین 94[61] خرداد 94[203] تیر 94[22] مرداد 94[122] مهر 94[8] شهریور 94[50] دی 94[41] اردیبهشت 95[32] اسفند 94[34] بهمن 94[1] فروردین 95[80] خرداد 95[297] تیر 95[580] مرداد 95[232] شهریور 95[135] مهر 95[61] آبان 95[44] آذر 95[18] دی 95[107] بهمن 95[149] اسفند 95[76] فروردین 96[64] اردیبهشت 96[41] خرداد 96[13] تیر 96[191] مرداد 96[306] شهریور 96[422] مهر 96[215] آبان 96[49] آذر 96[69] دی 96[26] بهمن 96[138] اسفند 96[149] فروردین 97[84] اردیبهشت 97[141] خرداد 97[133] تیر 97[123] مرداد 97[80] شهریور 97[85] مهر 97[27] آبان 97[101] آذر 97[70] دی 97[27] اسفند 97[11] بهمن 97[58] فروردین 98[9] خرداد 98[3] آبان 98[16] تیر 99[9] مرداد 99[4] مهر 99[29] آبان 99[16] آذر 99[25] دی 99[40] بهمن 99[50] اسفند 99[18] فروردین 0[9] اردیبهشت 0[13] آبان 90[4] خرداد 0[7] تیر 0[29] مرداد 0[35] شهریور 0[11] مهر 0[18] آبان 0[24] آذر 0[41] دی 0[29] بهمن 0[18] اسفند 0[12] فروردین 1[11] اردیبهشت 1[4] خرداد 1[13] تیر 1[11] مرداد 1[4] شهریور 1[4] مهر 1[3] آبان 1[4] آذر 1[18] دی 1[10] بهمن 1[10] اسفند 1[1] فروردین 2[10] اردیبهشت 2[13] خرداد 2[2] تیر 2[4] مرداد 2[5] شهریور 2[25] مهر 2[9] آبان 2[54] آذر 2[17] دی 2[5] خرداد 3[10]
لوگوی دوستان
 

آشپزخانه سنگر است،

یک سنگرِ زنانه !

سنگرى که زن را پناه می شود

آسمان دلش که بارانى می شود ظرفها را می شوید؛

آرزوهایش را تکه تکه میکند و در فریزر می گذارد؛

به بهانه ی پیازها اشک می ریزد؛

جانش که به جوش مى آید، غصه هایش را دم می کند؛

تنهایى هایش را در غذا میریزد و وقتى خوب جا افتاد آنها را در ظرف می چیند و با فکرهایش دورچین می کند؛

در آخر به همه ی آنها نگاه می کند، لبخند می زند، کمى عشق از گوشه ی دورِ دلش پیدا می کند و با آن

روىِ تمامِ تنهایى و غصه هایش را می پوشاند.

زنانگى انتها ندارد ...

کتری سوت پایان جنگ امرو زا را به  صدا درمى آورد؛

و زن با خودش فکر می کند:

آشپزخانه سنگر است

یک سنگرِ زنانه !

مارال مشگل گشا


  
  

من براى دوست داشتنت، به دلیل احتیاج ندارم.

همینکه بارون مى زنه..

همینکه یه جایى تووى دلم خالى میشه..

همینکه یه زخم کهنه روى قلبم دهن باز مى کنه..

یعنى به تو فکر مى کنم.

وقتى هوا مى گیره،

وقتى بارون مى باره..

آدم چه مى دونه، 

شاید خدا

دلش واسه کسى تنگ شده...


 

| پویا جمشیدی |

...........................................

نصف قهوه‌ات را که خوردى

بیا فنجان‌هایمان را عوض کنیم.

در کافه‌های شهر

نمی‌شود یک‌دیگر را بوسید!


| حسین محبى |




  
  

شوهرش را "دکتر " خطاب می کرد، همانطور که با سرانگشتان ناخن های از ته گرفته اش بازی می کرد،

گفت : دکتر ساعت 7 از خواب بیدار می شود، دوش می گیرد، صبحانه می خورد، و بعد می رود بیمارستان

، ناهار هم نمی آید، 

شب حدود 10 از مطب برمی گردد، شامش را می خورد و تا ساعت 11 تلویزیون می بیند، و بعد هم کتابی

ورق می زند و می خوابد.

لبخند تلخی رو لب هایش ظاهر می شود و می گوید: مسواک می زند و بعد می خوابد.

می گوید تمام زندگی دکتر در همین سه خط خلاصه میشود. 

دلم میخواهد بپرسم

" تو کجای این سه خط قرار داری؟ " 

نمی پرسم؛ عادت به کنجکاوی ندارم ، شنونده ی خوبی هستم ، اما...

خودش می گوید: خیلی تنها هستم ، می گوید با وجود اینکه تنها نیستم ،خیلی تنها هستم !! دست

خودم را می گیرم می برم توی جمع، باشگاه، کلاس نقاشی، انواع و اقسام کلاس های روانشناسی،

جاهایی که آدم زیاد باشد، تاتر، سینما، کنسرت ...

تمرین می کنم شبیه آدمهای دیگه باشم ..

توی پارک با غریبه ها حرف می زنم حتی گرم میگیرم، مثل همین الان که با شما هم صحبت شدم. 

حرف می زنم ببینم بقیه چطور زندگی می کنند، چطور تنهایی هایشان را پر می کنند، زندگی هایشان

چقدر شبیه زندگی من هست، تنهایی هاشان چقدر ...

یادم می آید سالها پیش نوشتم :

تنهایی اساسا از نبودن کسی شروع می شود که باید باشد اما نیست.

اما انگار تنهایی برای بعضی از آدمها با بودن کنار آدم دیگری شروع میشود ...


 

| مریم سمیع زادگان |




  
  

خسته از کدبانو بودن

با دو استکان کمر باریک چای خوش عطر و رنگ

کنارم نشست و گفت...

امروز خیلی خسته شدم

هنوز هم کلی کار مانده!

توام که هیچ کمکی نمیکنی!

با لبخند شیطنت آمیز گفتم

چشم...

شما کمی چشمهایت را ببند و استراحت کن تا...

بوسه های نیمه کاره را تمام کنم ..

آغوش های نگرفته را بگیرم ..

دوستت دارم های نگفته را بگویم ..

و کمی دورت بگردم...

چپ چپ نگاهم کرد و گفت

واقعا که...

دیوانه!

هنوز نمیداند...

شنیدن دیوانه از لبهایش میتواند مرا به اولین مردی تبدیل کند که پرواز کرد...

حتی در خواب...


 

| حامد نیازی |




  
  

در میانسالی نگاه ما به عشق متفاوت می شود...

نگاه ما

سنگین و با وقار می شود ...

در میانسالی عشق یعنی احساس امنیت، احساس آرامش ...

یعنی خواستن با تمام دل و جان...

عشق در میانسالی مثل یک شراب کهنه است، از های و هو افتاده است

 ته نشین شده است لِرد بسته است..

از سر نمی رود ..

از دل نمی پرد ...

عطرش مدهوشت میکند ..

چله نشین خانه ات میکند ..

در میانسالی بهترین ابراز عشق شنیدن این جمله است:

«دردت به جانم داروهایت را به موقع خورده ای ؟؟»


 

| نسرین بهجتی |




  
  
<   <<   31   32   33   34   35   >>   >