سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرچیز راهی دارد و راه بهشت، دانش است . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :188
بازدید دیروز :827
کل بازدید :829840
تعداد کل یاداشته ها : 6111
103/9/8
6:8 ص
مشخصات مدیروبلاگ
 
لیلی یاسمنی[59]

خبر مایه
بایگانی وبلاگ
 
مرداد 90[5] تیر 90[3] مهر 90[1] اردیبهشت 91[9] فروردین 91[1] خرداد 91[4] آبان 91[3] آذر 91[4] دی 91[2] خرداد 92[1] شهریور 92[4] تیر 92[3] مهر 92[7] اسفند 92[3] شهریور 93[3] آبان 93[1] مهر 93[1] بهمن 93[1] اسفند 93[3] اردیبهشت 94[362] فروردین 94[61] خرداد 94[203] تیر 94[22] مرداد 94[122] مهر 94[8] شهریور 94[50] دی 94[41] اردیبهشت 95[32] اسفند 94[34] بهمن 94[1] فروردین 95[80] خرداد 95[297] تیر 95[580] مرداد 95[232] شهریور 95[135] مهر 95[61] آبان 95[44] آذر 95[18] دی 95[107] بهمن 95[149] اسفند 95[76] فروردین 96[64] اردیبهشت 96[41] خرداد 96[13] تیر 96[191] مرداد 96[306] شهریور 96[422] مهر 96[215] آبان 96[49] آذر 96[69] دی 96[26] بهمن 96[138] اسفند 96[149] فروردین 97[84] اردیبهشت 97[141] خرداد 97[133] تیر 97[123] مرداد 97[80] شهریور 97[85] مهر 97[27] آبان 97[101] آذر 97[70] دی 97[27] اسفند 97[11] بهمن 97[58] فروردین 98[9] خرداد 98[3] آبان 98[16] تیر 99[9] مرداد 99[4] مهر 99[29] آبان 99[16] آذر 99[25] دی 99[40] بهمن 99[50] اسفند 99[18] فروردین 0[9] اردیبهشت 0[13] آبان 90[4] خرداد 0[7] تیر 0[29] مرداد 0[35] شهریور 0[11] مهر 0[18] آبان 0[24] آذر 0[41] دی 0[29] بهمن 0[18] اسفند 0[12] فروردین 1[11] اردیبهشت 1[4] خرداد 1[13] تیر 1[11] مرداد 1[4] شهریور 1[4] مهر 1[3] آبان 1[4] آذر 1[18] دی 1[10] بهمن 1[10] اسفند 1[1] فروردین 2[10] اردیبهشت 2[13] خرداد 2[2] تیر 2[4] مرداد 2[5] شهریور 2[25] مهر 2[9] آبان 2[54] آذر 2[17] دی 2[5] خرداد 3[10]
لوگوی دوستان
 

فقط اولین دوست داشتن درد دارد ! 

همانی که وقتی میرود

نمیدانی چطور به دلت بفهمانی

که محاسباتت غلط از آب درآمد ..

چطور بگویی نشد

که نشکند

نریزد ..


بعد ها دوست داشتن هایت

نه به قوت قدیـم است

نه دردناک 

جوری علاقمند میشوی

که رفتن را به طورِ پیش فرض

روی تنظیماتِ دوست داشتنت خواهی داشت

دوست میداری

اما اگر چنـد بار آنی بشود که نباید

حرفی بزند که بهم بریزدت

دوست داشتنت بر حسبِ تنظیمات

به نداشتن میل میکند

بهتر بگویم

دوستش خواهی داشت

اما اهمیتی ندارد داشته باشی اش یا نه !


اینجاست که میفهمی

دوست داشتنت

پوست کلفت کرده !

دیگر آنی نیست که با این رفتـن ها بلرزد

میفهمی چه میگویم ؟

پوسـت کلفت میکند  ...


  
  

زنی که موهایش را کوتاه کرده، ترسناک است

زنی  که می داند دیگر موهایش روی شانه هایش نمی افتد

که می داند وقتی باد بیاید نمی شود موهایش را با دست از روی صورتش جمع کند

که می داند دیگر نمی تواند جلوی آینه بایستد و سرش را با شدت خم کند تا موهایش همه به سمت پایین بیایند

زنی  که با این همه دانسته رو به روی آینه می ایستد و موهایش را جمع می کند تا ببیند اگر کوتاهشان کند چه شکلی می شود

دست هایش را لای موها می برد و تصور میکند که آنقدر کوتاه شوند که دفعه ی بعدی موها از لای انگشت هایش بیرون نیایند

ترسناک است.

اولین صدای قیچی مصادف است با ریختن قسمتی از موهای بلندش روی زمین

دارد توی آینه خودش را نگاه می کند و به جای جیغ زدن خیره می شود توی چشم های خودش 

نگاهش به دنبال موهاییست که آرام آرام حرکت می کنند و به زمین می رسند

دختری که دلش نمی لرزد و فقط به همین شکل ادامه می دهد

ممکن است پای هرکسی را نیز از زندگیش کوتاه کند

زنی  که موهایش را کوتاه کرده، ترسناک است.

ممکن است روزی عشقت را از دلش ریشه کن کند

ممکن است روزی به سفری برود و هرگز بازنگردد

زنی  که موهایش را کوتاه کرده است، می تواند از هرچیزی دل بکند...

 "بهنام شوشتری "

  
  

خوردی خوردم، تو خون من، من دم تو

بُردی بُردم، تو جان من، من غم تو

دانم که نخواهی و، نخواهم هرگز

ای جان و جهان، تو کام من، من کم تو!


| رضی‌الدین نیشابوری |


.............................................

به من دروغ بگو!

بگو که دوستم داری،

و از دلتنگیِ زیاد

خواب

مدت هاست سراغت را نمی گیرد،

از شادی ها بگو،

از خانه ای که گرم و کوچک است،

از بچه های مان

وقتی به آرامی در کنار هم

پیر خواهیم شد.

به من دروغ بگو!

و نگذار عشق به یکباره

پشت این سکوتی که کرده ای

مرا از پای درآورد.


| حمید جدیدی |




  
  

مردم از عطر لباسم می فهمند

معشوق من تویی

از عطر تنم می فهمند

با من بوده ای

از بازوی به خواب رفته ام می فهمند که زیر سر تو بوده

دیگر نمی توانم پنهانت کنم

از درخشش نوشته هام می فهمند به تو می نویسم

از شادی قدم هایم، شوق دیدن تو را

از انبوه گل بر لبم بوسه? تو را

چه طور می خواهی قصه? عاشقانه مان را

از حافظه? گنجشکان پاک کنی؟

و قانع شان کنی که خاطرات شان را منتشر نکنند؟


| نزار قبانی |




  
  

همین روزها تمامش میکنم!

دوست داشتنت را میگویم...

اصلا نمیگذارم شبیه زن های دیگر شوم

همان هایی را میگویم که در آستانه چهل سالگی هنوز هم اسیر زندان خاطرات بیست سالگیشان هستند

و با عذاب وجدان اینکه هم سقف یکی هستند و دلشان پیش دیگری ست دست و پنجه نرم میکنند...

همان هایی که با گذشت سالها باز هم

وقتی در رستوران یا ماشین همسرانشان به طور اتفاقی همان آهنگ قدیمی مشترک را میشنوند تا هفته ها در لاک خودشان فرو میروند

و به جای لذت بردن از بهترین روزهای میانسالیشان مدام بغضشان را برای کسی فرو میخورند که برایشان تره هم خرد نکرده است!

من دلم میخواهد آن روزها شاد و پر از امید به زندگی باشم؛

همسرم را مدام غافل گیر کنم

و هر روز آنقدر برایش مهربان باشم که گویی روز اول زندگیمان است...

دلم میخواهد بیست سال بعد وقتی مرد آن روزهایم دستم را میگیرد و میگوید دوستم دارد

چشم هایم ستاره باران شود و عضلات صورتم به حالت خنده کش بیایند!

آه نکشم و از ته دل بگویم که

من بیشتر  " بهترین اتفاق زندگیم "

نه اینکه بر حسب وظایف همسری و صرفا فقط برای اینکه پدر بچه هایم است به لبخند زورکی ای اکتفا کنم...

من اشک هایم را در همین روزها میریزم

آنقدری که برای همیشه خودت هم همراهشان از چشم هایم سقوط کنی...

ابدا اجازه نمیدهم اثری از علاقه ام به تو در روزهای چهل سالگیم باقی بماند

که عمری حسرت خوردن برای بی لیاقتی کسی که میتوانسته اما نخواسته باشد حماقت محض است...


| رکسانا احمدشاهی




  
  
<   <<   41   42   43   44   45   >>   >