هر آدمی بالاخره یه روزی به کسی یا چیزی که ترک کرده برمیگرده،
نه اینکه بخواد دوباره به دستش بیاره،
نه اینکه بخواد دوباره داشته باشدش
یا اینکه دوباره باهاش باشه، نه؛
اشک هایی هست که باید ریخته بشه،
ممکنه چند روز بعد، ممکنه سال ها بعد
ولی بالاخره هر آدمی یه روزی میاد سراغ اشکای به تعویق افتادش ...
| بعد از ابر / بابک زمانی |
پیشانیام را میبوسی
و قسم میخوری
آخرین زنی هستم که دوستش خواهی داشت
میگویی اینبار که برگشتم
برایت کلبهای میسازم
بر لب رودخانهای دور
روزها به شکار آهوان کوهی میروم
و از درز سنگهای سخت
گلهای نایابی را میچینم
که تو دوست داری به موهایت بیاویزی
میگویی بخند
تمام میشود این جنگ!
باور میکنم حرفهایت را
همانطور که هزار بار دیگر باور کرده بودم
دریغ اما ...
آخرین عشق همانقدر ناممکن است
که آخرین گلوله!
| شکریه عرفانی |
همه رابطه ها یک بازنده دارند و یک "بازنده تر"...
"بازنده تر" کسی است که حافظه اش قوی است،
"بازنده تر" کسی است که خودش را یادش رفته
ولی هنوز یادش نرفته کسی سمت راست لبش یک خالِ کمرنگ داشت،
"بازنده تر" کسی است که موقع خواب به آرزوهایش که نه
به اینکه کاش میشد به عقب برگشت فکر میکند،
"بازنده تر" کسی است که از آخرین دیدارش با یارش ماه ها و سالها گذشته ..
ولی هنوز یکجوری زندگی میکند توی همان دقیقه ها و ساعت انگار همین حالا بوده،
"بازنده تر" کسی است که همیشه چشم به راه میماند،همیشه خودش را آماده برگشت نگه داشته و عطرِ محبوب یار را به تن زده...
"بازنده تر" کسی است که جراتِ رد شدن از یک خیابان هایی و شنیدن یک آهنگ هایی را ندارد...
"بازنده تر" کسی است که یک جوری چشمش خیره به راهی که یار از آن رفته مانده که هیچ از راه رسیده ای را نمیبیند...
| فاطمه جوادی |
آخرهای شب
از آینه بیرون میآید
شانهها و کمرم را نوازش میکند
دستهایم را میبوسد
دریچههای قلبم را بتادین میزند
باندهایم را عوض میکند
میگوید قوی باش
و من...
پیش از آن که
به صورتش نگاه کنم
به خواب میروم
آرام ...
| سارا محمدی اردهالی |
زندگی برای ثابت کردنِ عشق، به زمان نیاز ندارد.
شاید همین لحظه ای که تو در تردید بسر می بری،
کسی در گوشه ای دیگر قلبی را که روزی برای تو می تپید، تصاحب کند.
زندگی می رود و باید همراهش شوی..
و بدانی که فرصت به آن هایی داده می شود ..
که برای بدست آوردنِ بهترین های شان
تلاش می کنند و می جنگند...
| آنجلینا / شیما سبحانی |