وقتی چمدانش را به قصد رفتن بست
نگفتم : عزیزم، این کار را نکن
نگفتم : برگرد
و یک بار دیگر به من فرصت بده
وقتی پرسید : دوستش دارم یا نه، رویم را برگرداندم
حالا او رفته و من تمام چیزهایی که نگفتم را می شنوم
نگفتم : عزیزم ، متاسفم ،
چون من هم مقصر بودم
نگفتم : اختلاف ها را کنار بگذاریم
چون تمام آنچه می خواهیم عشق و وفاداری و مهلت است
گفتم : اگر راهت را انتخاب کرده ای
من آن را سد نخواهم کرد
حالا او رفته و من
تمام چیزهایی که نگفتم را می شنوم
او را در آغوش نگرفتم و اشک هایش را پاک نکردم
نگفتم : اگر تو نباشی
زندگی ام بی معنی خواهد بود
فکر می کردم از تمامی آن بازی ها خلاص خواهم شد
اما حالا ، تنها کاری که می کنم
گوش دادن به چیزهایی است که نگفتم
نگفتم : بارانی ات را درآر ...
قهوه درست می کنم و با هم حرف می زنیم
نگفتم : جاده بیرون خانه طولانی و خلوت و بی انتهاست
گفتم : خدا نگهدار ، موفق باشی ، خدا به همراهت
او رفت و مرا تنها گذاشت ...
تا با تمام چیزهایی که نگفتم ، زندگی کنم .
| شل سیلور استاین |
خوب تویی ،
عشق دل انگیز هم..
باده تویی ،
دلخوشی ام نیز هم..
کس نتواند که بگیرد تو را
دولتِ جور و غم و چنگیز هم...
| مریم قهرمانلو |
...............................................................
و زن نگاه کرد ؛
به مردی که دوست داشت…
و عاشقش ؛
که چیزی از آن مرد کم نداشت!
و زن سوال کرد:
"چرا عاشقم شدی ؟!
آنوقت روزگار تو ،
اینقدر غم نداشت "
و مرد گریه کرد:
"چرا عاشقش شدم؟"
و مرد گریه کرد:
"چرا دوستم نداشت؟!…"
| سید مهدی موسوی |
باور کنید متضررترین آدمهای دنیا، همانهایی هستند که تنها زن را برای آشپزی و حفظ حریم آشپزخانهشان میخواهند!
باور کنید زنها برای این خواستههای بدیهی و معمولی خلق نشدهاند.
به دستهایشان که خوب نگاه کنید، میفهمید این دستها از پس چه کارهایی برمیآیند.
از زنها، عاشقانههای بهتر و بیشتری بخواهید. زنها همه چیز را خوب بلدند؛ به شرط اینکه هر صبح کسی زیر گوشششان بگوید: «میدانم که همیشه قرمهسبزیهایت خوب از آب درمیآید، اما این بار که به استقبالم آمدی دامن چیندار بنفشت را بپوش، آهنگ گلپونههای وحشی را بگذار، دیوان حافظ را آماده کن و به استقبال بیا...»
از زنها کنار آشپزی، خواستههای عمیقتر و عاشقانهتری داشته باشید. بخواهید شبها برایتان «نادر ابراهیمی» بخوانند و صبحها از گلدانهای شمعدانی توی تراس خانه مثل بچههایشان مراقبت کنند.
از زنها بخواهید روزنامهها را دنبال کنند و شبها با لطافت صدایشان، سختترین بحثهای سیاسی را برایتان تحلیل کنند.
بخواهید موقع کتاب خریدن برای خودشان، دو جلد کتاب هم برای شما هدیه بیاورند.
از زنها ساعت و هدیههای گران نخواهید... باور کنید اینها برای یک زن بدیهیترین کاری است که میتواند انجام دهد.
از زنها خواستههای قشنگتری داشته باشید. از زنها بخواهید برای هدیه تولدتان غزل بیاورند با کمی آغوش همراه با عطر تنشان!
از زنها بخواهید برایتان نامه بنویسند، گل خشک کنند و لالایی خواندن یاد بگیرند.
باور کنید زنها، بیشتر از خانم آشپزخانه بودن، خوب بلدند مونس و همدم شبهای بیقراریتان باشند...
زنها خوب بلدند شبی که خیس از باران بعد از یک پیادهروی طولانی آشفته به خانه برمیگردید، برای روشن کردن سیگارتان فندک بگیرند. زنها خوب بلدند برایتان عاشقی کنند و دختر موطلاییتان را عاشقترین دختر دنیا بار بیاورند... زنها خوب بلدند از پسرتان مردی بسازند که صلابت گامهایش هر نگاهی را خیره میکند.
زنها خوب بلدند برای روزگار پیریتان شهرزاد قصهگو باشند!
باور کنید متضررترین آدم دنیا هستید اگر از زنها فقط خانم آشپزخانه بودن را بخواهید!
| فاطمه بهروزفخر |
تنها نگران این بودم؛
که به جستجوی تو
در دورترین کوچه ی دنیا
به خانه ات برسم
و تو به جستجویم رفته باشی !
چه غمبار
وقتی نمی دانی
گم کرده ای
یا گم شده ای...!
| معین دهاز |