سفارش تبلیغ
صبا ویژن
طمع کشاننده به هلاکت است و نارهاننده ، و ضامنى است حق ضمانت نگزارنده ، و بسا نوشنده که گلویش بگیرد و پیش از سیراب شدن بمیرد ، و ارزش چیزى که بر سر آن همچشمى کنند هر چند بیشتر بود مصیبت از دست دادنش بزرگتر بود ، و آرزوها دیده بصیرت را کور سازد و بخت سوى آن کس که در پى آن نبود تازد . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :53
بازدید دیروز :299
کل بازدید :839017
تعداد کل یاداشته ها : 6111
03/10/19
3:0 ص
مشخصات مدیروبلاگ
 
لیلی یاسمنی[59]

خبر مایه
بایگانی وبلاگ
 
مرداد 90[5] تیر 90[3] مهر 90[1] اردیبهشت 91[9] فروردین 91[1] خرداد 91[4] آبان 91[3] آذر 91[4] دی 91[2] خرداد 92[1] شهریور 92[4] تیر 92[3] مهر 92[7] اسفند 92[3] شهریور 93[3] آبان 93[1] مهر 93[1] بهمن 93[1] اسفند 93[3] اردیبهشت 94[362] فروردین 94[61] خرداد 94[203] تیر 94[22] مرداد 94[122] مهر 94[8] شهریور 94[50] دی 94[41] اردیبهشت 95[32] اسفند 94[34] بهمن 94[1] فروردین 95[80] خرداد 95[297] تیر 95[580] مرداد 95[232] شهریور 95[135] مهر 95[61] آبان 95[44] آذر 95[18] دی 95[107] بهمن 95[149] اسفند 95[76] فروردین 96[64] اردیبهشت 96[41] خرداد 96[13] تیر 96[191] مرداد 96[306] شهریور 96[422] مهر 96[215] آبان 96[49] آذر 96[69] دی 96[26] بهمن 96[138] اسفند 96[149] فروردین 97[84] اردیبهشت 97[141] خرداد 97[133] تیر 97[123] مرداد 97[80] شهریور 97[85] مهر 97[27] آبان 97[101] آذر 97[70] دی 97[27] اسفند 97[11] بهمن 97[58] فروردین 98[9] خرداد 98[3] آبان 98[16] تیر 99[9] مرداد 99[4] مهر 99[29] آبان 99[16] آذر 99[25] دی 99[40] بهمن 99[50] اسفند 99[18] فروردین 0[9] اردیبهشت 0[13] آبان 90[4] خرداد 0[7] تیر 0[29] مرداد 0[35] شهریور 0[11] مهر 0[18] آبان 0[24] آذر 0[41] دی 0[29] بهمن 0[18] اسفند 0[12] فروردین 1[11] اردیبهشت 1[4] خرداد 1[13] تیر 1[11] مرداد 1[4] شهریور 1[4] مهر 1[3] آبان 1[4] آذر 1[18] دی 1[10] بهمن 1[10] اسفند 1[1] فروردین 2[10] اردیبهشت 2[13] خرداد 2[2] تیر 2[4] مرداد 2[5] شهریور 2[25] مهر 2[9] آبان 2[54] آذر 2[17] دی 2[5] خرداد 3[10]
لوگوی دوستان
 

از تو چه پنهان، وقتی کسی دیوانه می‌شود

حتما چیزی را فهمیده که دیگران نمی دانند؛

زخمی کاری، یا دردی کُشنده.

چهارشنبه‌ی دیوانه - الهام کاغذچی

.................................

آنها زن زیبا را برنو می نامیدند ،
زن بلند قد را نیز برنو می گفتند .


مشخص نبود زن را بیشتر دوس داشتند یا برنو را
ولی هر مرد بدنبال دو برنو بود ، برنوئی بر دوش و برنوئی بر آغوش.

................................

می گوید: مردی را که خیانت بکند دیگر نباید دوستش داشت. 

تو گویی دوست داشتن به خواستن یا نخواستن است.

......................................


  
  

آنقدر دوستش دارم
که جنگ، کشتن را


آ‌نقدر دوستش دارم
که زخم، خوردن را


آ‌نقدر دوستش دارم
که درد، مردن را


و آ‌نقدر دوستش دارم
که احساس می‌کند


دوستش ندارم!

.............................................

مجموعه شعر عروس شعر جهان

یک گره ذهنی پیچیده رو تصور کن که هرچی بهش فکر میکنی نمیتونی از منطقش سر در بیاری

 و یه جورایی به بن بست می رسی از بس که بهش فکر میکنی،

حالا یهو یه جمله از یه آدمی که ممکنه اصلا انتظار نداری حتی بدون اینکه از گره ذهنی تو خبر داشته

 باشه یه تلنگری بهت می زنه که یهو یه لامپ بالاسرت روشن میشه،یهو ته دلت خنک می شه،

یهو این پازل حل میشه،شکل دومینو آشکار میشه و گره باز می شه...کاملا اتفاقی.کاملا اتفاقی؟!...

خدا می دونه ...

من گنجشک نیستم

..............................................

وقتی کسی را دور انداختیم دیگر نباید سعی کنیم اشتباهاتش را تشریح کنیم ,

وقتی دنبال چراهای اشتباهات او می رویم که هنوز او را کاملا دور نینداخته باشیم...

زندگی جنگ و دیگر هیچ

.................................................


  
  
گفت خیلی میترسم، گفتم چرا ؟ گفت چون از ته دل خوشحالم...
 
این جور خوشحالی ترسناک است…پرسیدم آخر چرا ؟
 
و او جواب داد وقتی آدم این جور خوشحال باشد سرنوشت آماده است چیزی را از آدم بگیرد!

 
بادبادک باز - خالد حسینی
 
..................................................
 
خسته ام
از
او
تنها ضمیر غایبی که
مدام
در من

حاضر است.

 
صدف درخشان
....................................
آنها همه چیز را همین طور حاضر و آماده از مغازه ها می خرند،
اما چون مغازه ای نیست که دوست معامله کند، آدم ها مانده اند بی دوست.

گفت: تو اگر دوست می خواهی مرا اهلی کن
پرسید: اهلی کردن یعنی چه؟
گفت: یعنی ایجاد علاقه کردن و این چیزی ست که این روزها پاک فراموش شده.
پرسید: راهش چیست؟
گفت: باید صبور باشی... خیلی صبور.

شازده کوچولو - آنتوان دوسنت اگزوپری
..................................



  
  
  • اشتباه اول من این بود که به تو اعتماد کردم .
  •  اشتباه دوم من این بود که عاشقت شدم .
  •  اشتباه سوم من این بود که فکر می کردم با تو خوشبخت می شم .
  • اشتباه بعدی من این بود که تو رو صد بار بخشیدم.
  • اشتباه هزارم من این بود که هیچ وقت خودم رو از پنجره پرت نکردم بیرون .
  • هنوز هم دارم اشتباه می کنم که با تو حرف می زنم

    تهران در بعد از ظهر - مصطفی مستور

  •   
      

    برای اینکه در زندگی راحت باشم انعطافم کم است .

     نمی توانم بلاهت ها و کارهای بی رویه دیگران را زود فراموش کنم?

     همچنین تعرض دیگران به خودم را .

    احساساتم به این آسانی ها آرام نمی شود.

     شاید اخلاق و رفتارم خوشایند نباشد . ...

    وقتی نظرم برمی گردد.. تا آخر برمی گردد.

    غرور و تعصب

    .......................................

    یک مرد ِ عاشق مأیوس شاید بتواند در باره  عشق حرف بزند و شرح وقایع بگوید،
     
     اما وقتی یک زن ِ عاشق ناامید می شود هیچ حرف و کلامی ندارد که بگوید،
     
    و اگر بگوید نتیجه ای جز دلتنگی برایش نیست و جز پشیمانی و پریشانی درونی بیشتر چیزی به دست
     
    نمی آورد.

    شرلی- شارلوت برونته
    ................................................................
     
    بدبختی بزرگی است که دیگری را به رغم اینکه دیگر دوستمان نمی دارد ،
     
     همچنان دوست بداریم .
    ......................................



      
      
    <   <<   16   17   18   19   20   >>   >