عشق
زبان مشترکی ست
اما
از لهجه ام می ترسم
مثل یک کارگر تحقیر شده ی افغانی!
زانیار برور
زندگی تاریک است
اما خوابم نمی برد
شبیه دو دست که مُچ انداخته اند
گاهی به پهلوی چپ می افتم
گاهی به پهلوی راست.
مجید سعد آبادی
پایان شب سیه سپید است" این سطر
دفترچه ی خاطرات ِ موهای من است !
احسان پرسا
پس از من
کسی اگر تو را ببوسد
روی لبهایت
تاکستانی خواهد یافت
که من کاشته ام.
نزار قبانی