و کاش..
پشت انبوه خاکستری پنجره
زنی را میدید
ایستاده بر آستانه ی فصلی سرد
که مثل فروغ
بوسه می طلبید
و باران...
و آغوشی بی قرار
و کاش خاطره ی باغ
از هجوم هیچ کلاغی نمیترسید
کاش هیچکس نمیترسید ...
نیکی فیروز کوهی
..........................................................
تنها چیزی که برای شفا دادن
یک زخم نیاز داری این ست که
آنرا نخراشی...
با یاد آوری شکستها و غمهای گذشته
تو داری آن دردها را خراش میزنی و ...
با این عمل بهبود و تسکین و شفا را
به تعویق میندازی ...
یادت باشد...
تنها چیزی که برای شفا دادن یک زخم
نیاز داری این است که آنرا نخراشی همین ..
.......................................................................
از دیدارت باز میگردم
با دستهایی که در دستانم جا مانده
و حرفهایی که در دهانم ...
از دیدارت باز میگردم
با چشم هایی که
راه خانه را نمی شناسد
کسی در رگهایم راه میرود
کسی در قلبم میایستد
و درجیب هایم دستی است
که بوی عشق میدهد ...
در آیینه نگاه میکنم
و فقط تو را می بینم ...
مریم ملک دار
حقیقت این است که :
بیشتر پسرها گفتند
فهم ودرک براشون مهم تره
ولی آخرش با کسی ازدواج کردند
که از همه خوشگلتر بود ...
اکثر دخترها قرار بود
عاشق حرفهای قشنگ و وفاداری و شعور بشن ..
ولی آخرش با کسی ازدواج کردند که
از همه پولدارتر و قد بلندتر بود ...
حقیقت این است
ما اغلبمان یه مشت رونالدینیو ایم
اینور را نگاه میکنیم
ولی آن ور پاس میدیم
ته خیار پر از حقیقته
واسه همینه که تلخه ...
پای حرفهایتان بمانید کمی لدفا ...
محمد رضا جعفری
رفاقتی دوستت دارم ...
مرامی ...
از آن قدیمی ها
مثل دااش مشتی ها ...
پایت ایستاده ام
رفاقتی دوستت دارم ...
از آن مدل ها ...
با کجایی تصدق نگاهت ...
صدایت می کنند
از آن تیپ ها که ..
دستم را زیر چانه ات بگیرم و بگویم
چطوری ورپریده ...؟؟؟
رفاقتی دوستت دارم
از آنها که وقتی چای برایم ریختی ...
بگویم ای فدای دست و پنجه ات ..
از آنها که هر صبح بگویم آهای عیال...
بیا ببافم آن موهای لامصبت را ...
و شب ها بازشان کنم با ذوق
رفاقتی دوستت دارم
از آنها که هلاک رفیقانشانند
همین ها که سر میدهند برای رفیقشان
رفاقتی دوستت دارم ...
حامد نیازی
کافه ای بی حوصله ام
با میزهای یک نفره ...
و قهوه های لال
سالهاست
در من
خبری از
آمدن عشق نیست ...
سوسن درفش
...............................................