وقت بسیار اندک است..
باید تا انتهای همین سیگار
عشق را به زبان دیگری برگردانم
مینویسم : تو میگریزی
میخوانم : اما پنهان نمیشوی
خوش به حال عاشقان آینده
مینویسم : آن قدر که باید از من دوری
میخوانم : آن قدر که نباید به من نزدیک ..
میتویسم : باران پشت بام پاییز که بوسیدن دریای گم شده اش را
روی امواج ثابت شیروانی تمرین میکند
تنها شاعر بچه هایی مثل من به گریه انتظار تشبیهش میکنند
میخوانم : تو که میدانی دیگر هیچکس منتظر هیچکس نیست ...
مینویسم : هر که با ترانه های من بخوابد به خوابش میروم ...
. ...
و سیگارم تمام میشود
سیروس جمالی
...............................................................
هر روز هزاران نفر در این دنیا به جرم کشتن یک آدم دیگه دادگاهی میشن مجازات میشن حبس میشن
هر روز هزاران نفر در این دنیا به جرم کشتن جسم یک آدم اعلام میشن ...
اما هیچ کس به جرم کشتن روح و احساس یک نفر تو این دنیا مجازات نمیشه ..
کشتن روح آدما پیگرد قانونی نداره ... میلیونها قاتل روح آدما راست راست تو خیابون راه میرن و هیچ کس کاری
به کارشون نداره .. تو این دنیا کشتن روح یک آدم با تحقیر ؛ با توهین ؛ با شماتت ؛ با تهمت ؛ با افترا ؛ با خیانت جرم نیست
انسان بدون روحش هیچی نیست .. هیچی... فقط یک لاشه است که اگه دو روز رو زمین بمونه میگنده تعفن میگیره
پس این روحه که به این لاشه هویت میده اعتبار میده پس ارزش روح از جسم فراتره ..
ولی هیچ کس و به جرم تحقیر روح و احساس یکی دیگه محاکمه نمیکنن حبس نمیکنن اعلام نمیکنن
مواظب روح آدمای اطرافمون باشیم ... نکنه با یک نگاه با یک کلمه با یک اشاره یک نیشخند یک عمل به ظاهر ساده و کوچک روحی رو بشکنیم
نکنه با یک رفتار زشت و تحقیرآمیز روحی رو به درد بیاریم .. درد روح از درد جسم سنگین تره .. درد جسمی بعداز چند روز خوب میشه ولی درد
روحی سالیان سال اثرش میمونه و هیچوقت خوب نمیشه .. به هوش باشیم ...مواظب روح خودمون .. مواظب روح اطرافیانمون باشیم ..
................................................................
غ . ن : گاهی فک میکنم ظلمها و ستم ها و بدی هایی که ما به خاطر رضایت و خشنودی دیگران با خودمون کردیم اگه با هر کس دیگه ای تو این دنیا کرده بودیم الان زندان بودیم .. قطعا ..!! ولی متاسفانه خوده مظلوممون هیچوقت شاکی نیست .. و همیشه کنارمونه .. کسی که هیچوقت ندیدیمش ..کسی که به خاطر منافع دیگران و اطرافیانمون تحقیرش کردیم ...
خدایا مارو به خاطرظلم و ستم هایی که به خودمون کردیم ببخش .. آمین
شناسنامه ها ...
معیارهای خوبی برای ماندن آدمها کنارتان نیستند
این امضاها ، این مهر ها و اثر انگشت ها هیچگاه یک نفر را سهم شما نمیکند ...
خودتان را آنقدر دلخوش این تعهدهای کاغذی نکنید ..
آنقدر که یادتان برود تعهد واقعی را
باید جای دیگری بدهید ...جایی در قلبتان ..جایی در ذهنتان ..
آنجاست که باید روزی چند بار با قاطعیت به خودتان بگویید :
اینجا خانه اوست .. حتی اگر کنارم نباشد ..
و او ..تنها مالک تمام من است ..
اگر فکر میکنید با داشتن نام کسی در شناسنامه تان ، برای همیشه تصاحبش کرده اید
سخت در اشتباهید !
آدمها برای ماندن کنار کسی امضاء نمیخواهند ...
وفاداری میخواهند ..محبت میخواهند ...عشق میخواهند ..
فرشته رضایی
به یاد داشته باش
هرگاه زنی پایان سلامش یک " نقطه " بود
نه " عزیزم " و نه " جانمی !
وقتی جوابهایش کوتاه شد مثل موهایش
به قد یک " بله " " نه " " من هم " و یا " مرسی "
وقتی دیگر در نگاهش یا صدایش شوق و انتظاری نبود
زمانی که آرام شد و به لبهایش رژی بیرنگ هم رنگ سکوت زد
وقتی دیگر از سردی دستان ونگاه بی مهرت گله ای نکرد !
بدان
دلش ، خاطراتش و همه همه عاشقانه هایش را در چمدانی گذاشته و رفته
ودو چیز برایت به جا گذاشته
" حسرت " که آنرا همه عمربه تن میکنی
و " خوابهایش " که دیگر به خواب هم
نبیند ترا ...
ما چقدر با هم ...خاطره های قشنگ نداریم ..یا مثلا چقدر کافه نرفتیم ..ما چقدر با هم چای نخوردیم ...
فیلم ندیدیم ...نخندپدیم ..آه لعنتی ...ما چقدر با هم خوش نگذراندیم ..
شهر بازی و تئاتر و سینما نرفتیم چقدر در آغوش هم ...از رویاها و دلواپسی ها نگفتیم ما چقدر همدیگر را نوازش نکردیم و از
دلتنگی هایمان ...برای هم شعر نخواندیم و جقدر از کتابهای تازه خوانده ی مان برای هم نگفتیم ..
چقدر دستهایمان را ..در هم چفت نکردیم ..
از ترس اینکه جدایمان کنند ...چقدر جلوی آیینه همدیگر را ..بغل نکردیم ... و به تصویرمان در آیینه لبخند نزدیم
و حسرت نکشیدیم ...که این لحظه تا ابد ادامه پیدا کند ..
میدانی چیست ؟ما خیلی کارهای نکرده داریم ...
من فکر میکنم
بهتر باشد که
برگردی ...
اما میدانم که نمیتوانی ....
نیاز خاکی