چونان صاعقه ای بر من فرود آمدی
و دو نیمم کردی...
نیمی که دوستت دارد
و نیمی که رنج میبرد
به خاطر نیمه ای
که دوستت دارد ....
غاده السمان
.....................................................................................................
هیچکس نمیگوید
اگر شب را از آدم بگیرند،
و تاریکی را
و معجزهی سکوت را
و عظمتِ بیانتهایِ تنهایی را از آدم بگیرند،
دستِ دردهای هزارسالهی خودمان را بگیریم
به کدام جهنمی ببریم؟
| نیکی فیروزکوهی |
همیشه خستگی از انجام دادن کاری نیست، خستگی گاهی از انجام ندادن کاریست؛
کاری که میتوانستهای و انجام ندادهای، نگذاشتهاند که انجام دهی؛ گویی تمام دنیا غُل و زنجیرت شده که آن کار را انجام ندهی.
خستگیِ انجام ندادن، بسیار کشندهتر است، بسیار طولانیتر است، بسیار غمانگیزتر است.
اصلاً خستگی انجام ندادنِ یک کار، چیزی فراتر از خستگیست؛ و این نوع خستگی، «تهنشین شدن» نام دارد. تهنشین شدن آدم در خودش. تهنشین شدن همهی توان و آرزو و امیدهای آدم در درون خودش.
مثل تهنشین شدن ذرات شناور در گودال آبی که سنگی به درونش انداخته باشی.
مثل تهنشین شدن دانههای خاکشیر در یک لیوانِ شیشهای.
از یک جایی به بعد، آدمها هم در خودشان تهنشین میشوند؛ اما کسانی که تهنشین شدهاند، دوام نمیآورند، زنده نمیمانند، همان دوران جوانی، زندگی را میبوسند و میگذارند کنار؛ آنها هم که پوست کُلفتترند و تهنشینی در دوران جوانی را تاب میآورند، آن را سالها بعد، با چین و چروکهای صورت و رنگ موهای سرشان پس میدهند؛ مثل پدر که چینهای صورت و رنگ موهایش، خبر از تهنشینی بزرگی در او میداد که در گوشهای از حیاط آنگونه چُمباتمه زده بود.
اصلاً میدانید چیست؟ آدمهایی که در گوشهای تک و تنها زانوهای خود را بغل میکنند و چمباتمه میزنند،
همان تهنشینشدگان هستند؛
همانها که خودشان در خودشان تهنشین شده است. ..
| بابک زمانی |
انسان سه گونه میمیرد
مرگ روح ...
مرگ وجدان ...
مرگ جسم ...
مرگ روح یعنی : شکستن وقار و غرور یک انسان به دست دیگری ...
مرگ وجدان : یعنی استفاده از انسانها برای مقاصد شخصی بدون هیچ گونه پشیمانی و ترحمی ...
مرگ جسم : یعنی ایستادن نفس و تپش قلب ...
دردناکترین مرگ ها مرگ روح است ...
وحشتناکترین مرگ ها مرگ وجدان است ...
آسان ترین مرگ ها مرگ جسم است ..
...................................
تو با شرافتی اگر ..
آبروی دیگران را مانند آبروی خود محترم بشماری
تو آزادی اگر ...
خودت را کنترل کنی نه دیگران را
تو مهربانی اگر ...
وقتی دیگران مرتکب اشتباهی میشوند آنها را ببخشی
تو شادی اگر ...
گلی را ببینی و به خاطر زیبایی و عطر خوشش نهایت لذت را ببری
تو ثروتمندی اگر ...
بیش از آنچه نیاز داری نداشته باشی
و دوست داشتنی هستی اگر ..
دردهایت تو را از دیدن دردهای دیگران کور نکرده باشد ..
متفاوت بخوانید ...
با تفکر بخوانید ...
.............................................
فریدون مشیری
هیچ چیزی نمیتواند دوبار اتفاق بیفتد
در نتیجه ، حقیقت تلخ این است که ما بی تجربه وخام به دنیا میاییم ..و بی هیچ شانسی برای یاد گرفتن ار دنیا میرویم
حتی اگر کند ذهن تر از تو در دنیا نباشد و تو کودن ترین آدم روی زمین باشد ، نمیتوانی این کلاس را دوباره بگذرانی
این درس فقط بک بار ارائه میشود.. هیچ روزی مثل دیروز نیست .. و هیچ شبی دقیقا مثل شب پیش نیست
و هیچ بوسه ای مثل بوسه ی قبل نیست.. و نمیتواند تو را همان طور از خوشی لبریز کند
دیروز یک نفر درحضور من..اسم تو را بر زبان آورد
طوری شدم که انگار گل رز خوش بویی به اتاق افتاده باشد...
امروز مدام به ساعتم نگاه میکنم و میخواهم زمان زودتر بگذرد ..
و با خودم فکر میکنم که رز ؟ رز دیگر چیست ؟؟
هیچ چیز همیشگی نیست فردا که بیاید امروز فراموش شده است..
ما ترجیح میدهیم که با لبخندها و بوسه هایمان خود را با طالع و سرنوشتمان هماهنگ کنیم..
اگر چه با هم فرق داریم.. اما یکدیگر را همراهی میکنیم..
درست مثل دو قطره ی آب !!!!
.......................................
پ . ن : میگن عمیقترین قسمت تنهایی آدما اونجاست که از خودشون به خودشون پناه میبرن ... پناهنده خودمم خیلی خیلی وقته ...خدایا شکرت .. بهتر از اینه که به آدمای
اشتباه پناهنده شه آدم ...