درِ دانش را استوار کنید که در آن شکیبایی است . [عیسی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :181
بازدید دیروز :275
کل بازدید :862592
تعداد کل یاداشته ها : 6111
04/4/18
8:41 ع
مشخصات مدیروبلاگ
 
لیلی یاسمنی[59]

خبر مایه
بایگانی وبلاگ
 
مرداد 90[5] تیر 90[3] مهر 90[1] اردیبهشت 91[9] فروردین 91[1] خرداد 91[4] آبان 91[3] آذر 91[4] دی 91[2] خرداد 92[1] شهریور 92[4] تیر 92[3] مهر 92[7] اسفند 92[3] شهریور 93[3] آبان 93[1] مهر 93[1] بهمن 93[1] اسفند 93[3] اردیبهشت 94[362] فروردین 94[61] خرداد 94[203] تیر 94[22] مرداد 94[122] مهر 94[8] شهریور 94[50] دی 94[41] اردیبهشت 95[32] اسفند 94[34] بهمن 94[1] فروردین 95[80] خرداد 95[297] تیر 95[580] مرداد 95[232] شهریور 95[135] مهر 95[61] آبان 95[44] آذر 95[18] دی 95[107] بهمن 95[149] اسفند 95[76] فروردین 96[64] اردیبهشت 96[41] خرداد 96[13] تیر 96[191] مرداد 96[306] شهریور 96[422] مهر 96[215] آبان 96[49] آذر 96[69] دی 96[26] بهمن 96[138] اسفند 96[149] فروردین 97[84] اردیبهشت 97[141] خرداد 97[133] تیر 97[123] مرداد 97[80] شهریور 97[85] مهر 97[27] آبان 97[101] آذر 97[70] دی 97[27] اسفند 97[11] بهمن 97[58] فروردین 98[9] خرداد 98[3] آبان 98[16] تیر 99[9] مرداد 99[4] مهر 99[29] آبان 99[16] آذر 99[25] دی 99[40] بهمن 99[50] اسفند 99[18] فروردین 0[9] اردیبهشت 0[13] آبان 90[4] خرداد 0[7] تیر 0[29] مرداد 0[35] شهریور 0[11] مهر 0[18] آبان 0[24] آذر 0[41] دی 0[29] بهمن 0[18] اسفند 0[12] فروردین 1[11] اردیبهشت 1[4] خرداد 1[13] تیر 1[11] مرداد 1[4] شهریور 1[4] مهر 1[3] آبان 1[4] آذر 1[18] دی 1[10] بهمن 1[10] اسفند 1[1] فروردین 2[10] اردیبهشت 2[13] خرداد 2[2] تیر 2[4] مرداد 2[5] شهریور 2[25] مهر 2[9] آبان 2[54] آذر 2[17] دی 2[5] خرداد 3[10]
لوگوی دوستان
 

میگفت از هر جایی که افتادی 

احتمال اش هست که بتوانی دوباره بلند بشوی ،

از هر جایی ،

هر جایی به غیر از چشم ..


| پویان اوحدی |

...........................................................

در من یک تیمارستان وجود دارد

یک تیمارستان با هفتاد تختخواب

هفتاد تختخواب با هفتاد دیوانه

و سخت ترین کار دنیا را من میکنم

زمانی که از من می پرسند : خوبی ؟!

و من باید یک تیمارستان هفتاد تختخوابی را آرام کنم و با متانت صادقانه ای بگویم

" بله ، امروز خیلی خوبم "

 

| پویان اوحدی |

.........................................................

اشتباه ، خودِ اشتباه است 

چه آن را تجربه کنید و چه نه 

هرگز ماهیت اش تغییر نمیکند

این را یک روزی میفهمید ،

اما کاش که اسم آن روز  " خیلی دیر است " نباشد .

همین ..


 

| پویان اوحدی |




  
  

و این را فهمیدم که آدم ها نباید در زندگیشان خیلی چیزها باشند

راهزن ، فراری ، قاتل ، دروغگو ، ترسناک ، سرگردان  و خیلی چیزهای دیگر

اما مهم ترینشان این بود که آدم ها نباید ترسو باشند

ترسو که باشی زمانی که باید اصل مطلب را تمام و کمال به او بگویی حرف هایت را میخوری و یک لیوان نوشابه ی گازدار هم روی آن ، برای این حرف ها همیشه به دنبال فرصت بهتر میگردی در حالی که اگر از تمام آدمهای دنیا هم بپرسید فرصت بهتر چه وقتی است هیچکدامشان برایت جوابی درست و قانع کننده نخواهند داشت .

ترسو که باشی آن جایی که باید بگویی گور پدر همه چیز هم کرده و نقشه هوس بوسیدنش را عملی کنی تسلیم ترس ات میشوی ، قدم های رو به عقب به سراغت می آیند و چاره میشود رعایت کردن فاصله قانونی ات با همه چیز . 

ترسو که باشی وقتی زندگی داد اول را روی سرت کشید ناخودآگاه به پشتت نگاه میکنی و به دنبال امن ترین راه ممکن برای فرار میگردی .

ترسو که باشی بدست نمی آوری و به جای آن فراموش کردن را خوب خوب یاد میگیری ، 

فراموش کردن بغلی که میشد داشت ، 

فراموش کردن موهایی که میشد درونش دست انداخت ، 

فراموشی قدی که بدون پاشنه های فلان سانتی هم میتوانست با شانه هایت رقابت کند 

فراموشی صدایی که میتوانست دوای ریخت و پاش های ذهن ات باشد .

ترسو که باشی مجبور میشوی به سانسور ، سانسور خودت ، دوست داستنی هایت ، کارهایت ، دنیایت ، حرف هایت ، میشوی مثل فیلم های سانسور شده ای که هیچکس هیچی از آن نمیفهمد ؛ حتی نویسنده اش .

ترسو که باشی درست هنگامی که درجمع دوستانش دارد تورا نگاه میکند به جای لذتِ عجیب نگاه ممتد در چشمانش ، دزدین بچگانه ی نگاه ات از او را یاد میگیری .

ترسو که باشی کل زندگی ات میشود پاس های رو به عقب، آنقدر رو به عقب بازی میکنی تا حمله را از یاد میبری ، لذت یورش ، لذت گل زدن ، لذت خوشحالی های بعد از گل ،لذت لبخند .

سال ها پیش کسی مرا کنار کشید و گفت دعوا کردن کاری نیست که آدمی برای آن ساخته شده باشد اما اگر روزی دنیا به این کار مجبورت کرد این را به یاد داشته باش ، هر کسی سرت داد کشید تو با صدای بلندتری سرش داد بکش ، نگذار کسی خیال کند که ترسیده ای ، ترس است که باعث قوی تر شدن موجود روبرویت میشود ، برای ما آدم ها گاهی آن موجود روبرو میتواند یک آدم باشد ، گاهی روزگار و خود زندگی و گاهی هزاران چیز دیگر .

باختن سهم همه ی آدمهاست ، همانطور که بردن

در غربال روزگار یک روز آدم ها برنده اند و یک روزی هم بازنده

اما آدم های ترسو همیشه بازنده اند

همیشه ..

و اینطور فکر میکنم که همیشه بازنده بودن غمگین ترین حال ممکن در دنیاست 

همین .


| پویان اوحدی |




  
  
بالا خره یک روز ازینجا می روم
از مرتب کردن صبح به صبح تخت خوابها
از رژهای ملایم و
ضد چروکهای حوالی سی سالگی
از کیفم را بر می دارم و می روم اداره
از آدمهای ماشینهای مجاور
بالا خره یک روز ازینجا می روم
سالها قبل
خیلی سال قبل
یک روز
ارینجا می روم
دووور
آنقدر دور
تا فردایش که امروزاست
این شکلی نباشد
می فهمی ؟
توتا بحال سالها قبل ازینجا رفته ای
که سالها بعد به اینجا نرسیده باشی ؟!

 

| رویا شاه حسین زاده |



  
  

چقدر به چشم من آشنایید !!!

من شما را جایی ندیده ام؟

قبلا

بعدا؟

صف نان؟

اتوبوس؟

شاید هم الست

وقتی خدا از ما 

سوگند می گرفت

که فراموشش نکنیم.

_از خدا پنهان نیست

از شما چه پنهان_

من گاهی فراموشش کرده ام

مثلا همین حالا 

که دارم فکر می کنم

این چشمهای خیس را

کجا دیده ام قبلا

صف نان؟! یا 

یا در صورت خداوند؟!

 

| رویا شاه حسین زاده |




  
  

خدا بعضی ها را ..

از چشمهایشان آفریده

اول چشمهای مرا آفریده مثلا

بعد زل زده توی مردمکهایم

و با خودش گفته

باید چیزی شبیه باران بیافرینم

که دست از سر این دو تا دایره ی محزون برندارند

بعد ...

برای چشمهایم صورتی کشیده

دست

پا

قلب

و گفته این آدم حتما باید زن باشد 

ابر مونثی

که یک عمر ببارد 

گاهی 

سر بر شانه ی کوهی

وگاهی

در عمق تنهایی...


| رویا شاه حسین زاده |

..........................................

برای چه اینقدر زنی
که از یاد آن مرد نمیروی
نمیروی زندگی ات را بکنی
ظرف هایت را بشویی
ملافه ات را بتکانی
و آنقدر بچه بیاوری که مادر شوی
اما نه
من مطمئنم
مادربزرگ هم که شدی آن مرد
به تو فکر خواهد کرد
به تو روی نیمکت های پارک
به تو در باجه های بانک
به تو با آن ترانه لعنتی.

| رویا شاه حسین زاده |

....................................................

  
  
<   <<   36   37   38   39   40   >>   >