دیگر تمام آدمهای دنیا هم ترکت کنند،
(گلرنگ رنجبر)
اتفاقهایی هستند که زندگی ات را دوباره می سازند!
سالها می گذرد
و تو از تمام زندگی فقط همان اتفاق را به خاطر می آوری...
مثل آن روز که اتفاقی برای اولین بار تو را دیدم
و این اتفاق به بوسه ای ختم شد که عشق را در دل ما متولد کرد...
چه خوب است که کسی در جایی که فکرش را نمی کنی،
اتفاقی می شود تمام زندگی ات!
(علیرضا اسفندیاری)
بلیط قطار را پاره می کنم
و با آخرین گله گوزنها به خانه برمی گردم.
آنقدر شاعرم که شاخه هایم شکوفه داده است
و آوازم چون مهی بر دریاچه می گذرد.
شلیک هر گلوله خشمی است که از تفنگ کم می شود.
سینه ام را آماده کرده ام تا تو مهربان تر شوی.
(گروس عبدالملکیان)
بعد از کار،
بعد از جنگ،
بعد از زندان،
بعد از سفر،
بعد از...
من فکر می کنم فقط عشق می تواند پایان رنجها باشد.
به همین خاطر همیشه آوازهای عاشقانه می خوانم.
من همان سربازم که در وسط میدان جنگ محبوبش را فراموش نکرده است.
(رسول یونان)
سالها رو به قبله بودم
و می گفتم دیگر هیچکس از من عاشقانه ای نخواهد شنید.
آمدی.
رد شدی.
بند دلم پاره شد.
کاش می فهمیدی چه لذتی دارد پاره شدن طناب یک اعدامی!
(لیلا کردبچه)