بس که دلتنگم اگر گریه کنم می گویند
قطره ای قصد نشان دادن دریا دارد
فاضل نظری
برای ماهی
با سه ثانیه حافظه
تنگ و دریا یکی ست!
دست من و شما درد نکند
که دل تَنگ آدم ها را
با یک عمر حافظه
توی تنگ می اندازیم
و برای ماهی ها دل می سوزانیم!
مهدیه لطیفی
عادت کرده ام
باران بنوشم
صندلی ام را
با تاب عوضی بگیرم
و داستان های مردی که نمی شناسیدش را بخوانم
انقدر یاد من نیندازید
که نفرت
رنگی ترین لغت شعرهای امروز است
عادت کرده ام رویایی
همین جوری
و ناباور بمانم ...
مهدیه لطیفی
ذره ذره خودی نشان میدهد
وقتی تو آنقدر کم پیدایی
که سنگینی روزگارم را
مورچهها به کول میکشند
و من
مات
مات
نگاهشان میکنم !
کم پیداتر از برف
روی خط استوایی !
گریه
آخرین چیزی ست که باقی می ماند
و بغض
یکی مانده به آخری ست
و امید
پیش از بغض
می ترکد
من این مرحله ها را
مثل مسیر خانه تا دانشگاه
مثل مسیر حول حالنا تا یلدا
کوچه به کوچه از برم
این کوچه ها
هر شب
پر از بادکنک هایی ست
که یکی یکی می ترکند
اول امید
بعد بغض
و گریه آخرین چیزی ست که...
مهدیه لطیفی