دوست داشتنت را
از سر راه نیاورده بودم
که حالا بگذارم
زیر قدم های قدکشیده ات
لگدمال شود
باید "دوست داشتنت" را بغل بگیرم
و تمام این جنگ را
یک نفس بدوم
...
حتما جایی در جهان خواهد بود
که هیچ چیزش
بوی بوسه و باروت ندهد
.
.
مهدیه لطیفی
دستت را به من نزن!
دستت را به من بزنی زخم خستگی ام دهان باز می کند
و بند نمی آید این خون
که تو با هر نامی که از در می آیی
پرستاری نمی دانی
.....
مهدیه لطیفی
چشم های تو هست
گاهی اگر برق می رود!
چشم های تو هم که بروند
عصای سفیدی باید خرید!
مهدیه لطیفی
باید کوه شویم
هیچ کس برایِ خاطر ِ خاطرجمعی ِ ما
از شانه هایش نمی گذرد
.
.
مهدیه لطیفی
یقه ی آسمان را ول کن!
خدا که کاره ای نبود
ما از ما بودن ترسیدیم
مهدیه لطیفی