سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و درباره فرموده خدا « إنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإحْسانِ » گفت : ] عدل انصاف است و احسان نیکویى کردن . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :1954
بازدید دیروز :67
کل بازدید :835580
تعداد کل یاداشته ها : 6111
103/9/22
9:22 ع
مشخصات مدیروبلاگ
 
لیلی یاسمنی[59]

خبر مایه
بایگانی وبلاگ
 
مرداد 90[5] تیر 90[3] مهر 90[1] اردیبهشت 91[9] فروردین 91[1] خرداد 91[4] آبان 91[3] آذر 91[4] دی 91[2] خرداد 92[1] شهریور 92[4] تیر 92[3] مهر 92[7] اسفند 92[3] شهریور 93[3] آبان 93[1] مهر 93[1] بهمن 93[1] اسفند 93[3] اردیبهشت 94[362] فروردین 94[61] خرداد 94[203] تیر 94[22] مرداد 94[122] مهر 94[8] شهریور 94[50] دی 94[41] اردیبهشت 95[32] اسفند 94[34] بهمن 94[1] فروردین 95[80] خرداد 95[297] تیر 95[580] مرداد 95[232] شهریور 95[135] مهر 95[61] آبان 95[44] آذر 95[18] دی 95[107] بهمن 95[149] اسفند 95[76] فروردین 96[64] اردیبهشت 96[41] خرداد 96[13] تیر 96[191] مرداد 96[306] شهریور 96[422] مهر 96[215] آبان 96[49] آذر 96[69] دی 96[26] بهمن 96[138] اسفند 96[149] فروردین 97[84] اردیبهشت 97[141] خرداد 97[133] تیر 97[123] مرداد 97[80] شهریور 97[85] مهر 97[27] آبان 97[101] آذر 97[70] دی 97[27] اسفند 97[11] بهمن 97[58] فروردین 98[9] خرداد 98[3] آبان 98[16] تیر 99[9] مرداد 99[4] مهر 99[29] آبان 99[16] آذر 99[25] دی 99[40] بهمن 99[50] اسفند 99[18] فروردین 0[9] اردیبهشت 0[13] آبان 90[4] خرداد 0[7] تیر 0[29] مرداد 0[35] شهریور 0[11] مهر 0[18] آبان 0[24] آذر 0[41] دی 0[29] بهمن 0[18] اسفند 0[12] فروردین 1[11] اردیبهشت 1[4] خرداد 1[13] تیر 1[11] مرداد 1[4] شهریور 1[4] مهر 1[3] آبان 1[4] آذر 1[18] دی 1[10] بهمن 1[10] اسفند 1[1] فروردین 2[10] اردیبهشت 2[13] خرداد 2[2] تیر 2[4] مرداد 2[5] شهریور 2[25] مهر 2[9] آبان 2[54] آذر 2[17] دی 2[5] خرداد 3[10]
لوگوی دوستان
 

از زبان پروفسور حسابی :

22 سال درس دادم

1- هیچگاه لیست حضور و غیاب نداشتم چون کلاس باید انقدر جذاب باشه که بدون حضور و غیاب شاگردت بیاد سرکلاس

2- هیچگاه کلاسم را غمگین و افسرده  نگه نداشتم چون کلاس خانه دوم دانش آموز است ..

3- هر دانش آموزی دیر آمد سر کلاس راهش دادم چون  میدونستم اگر 10 دقیقه هم بیاد کلاس یعنی احساس مسئولیت داره نسبت به کلاس

4- هیچ گاه بیشتر از دو بار حرفم را تکرار نکردم چون انقدر جذاب درس میدادم که هیچ کس نگفت بار سوم تکرار کن

5- هیچ گاه 90 دقیقه درس ندادم چو ن میدونستم کشش دانش آموز متوسط و کم هوش و با هوش با هم فرق داره

6- هیچگاه تکلیف پولی برای کسی مشخص نکردم چون میدونستم ممکنه بچه ای مستضعف باشه یا یتیم ...

7- هیچگاه دانش آموزی  درب دفتر نفرستادم چون میدونستم در دفتر یعنی شکستن غرور

8- هیچ گاه تنبیه تکی نکردو  و گروهی تنبیه کردم چون تنبیه گروهی جنبه سرگرمی داره تنبیه تکی شکست غرور

9- همیشه هر دانش آموزی را آوردم پای تخته بلد بود چون میدونستم کجا گیر میکنه نمیپرسیدم .


  
  

پس از 12 سال زوجی صاحب فرزند پسری شدند آن دو عاشق هم بودند و پسرشان رابسیار دوست داشتند

فرزندشان حدودا دو ساله بود که روزی مرد بطری باز یک دارو را در وسط آشپزخانه مشاهده کرد و چون برای رسیدن به محل کار

دیرش شده بود به همسرش گفت که درب بطری را ببندد و آنرا در قفسه قرار دهد مادر پر مشغله موضوع را به کل فراموش کرد .

پسر کوچک بطری را دید و رنگ آن توجهش را جلب کرد آنرا برداشت و خورد او دچار مسمومیت شدید شد و به زمین افتاد  مادر هراسان

او را به بیمارستان رساند ولی شدت مسمومیت به حدی بود که کودک جان سپرد مادر بهت زده و غمگین و گریان از مواجه شدن با شوهرش

وحشت داشت ... وقتی شوهر پریشان حال به بیمارستان آمد و دید که فرزندش از دنیا رفته رو به همسرش کرد و فقط سه کلمه بر زبان آورد

شوهر گفت : عزیزم دوستت دارم .

عکس العمل کاملا غیر منتظره شوهر یک رفتار فرا کنشی بود کودک مرده بود و برگشتنش به زندگی محال

هیچ نکته ای برای خطار کار دانستن مادر وجود نداشت بعلاوه اگر او خودش وقت میگذاشت و بطری را سرچایش قرار میداد آن اتفاق نمیفتاد

هیچ دلیلی برای مقصر دانستن وجود ندارد مادر نیز تنها فرزندش را از دست داده بود و تنها چیزی که در آن لحظه نیاز داشت دلداری و همدردی

از طرف شوهرش بود .

گاهی اوقات ما وقتمان را برای یافتن مقصر و مسئول یک رخداد صرف میکنیم چه در روابط چه در محل کار یا افرادی که می شناسیم

و فراموش میکنیم کمی ملایمت و تعادل برای حمایت از روابط انسانی باید داشته باشیم . درنهایت آیا نباید بخشیدن کسی که دوستش داریم

آسانترین کار ممکن در دنیا باشد ؟

داشته هایتان را گرامی بدارید غم ها دردها و رنجهایتان را با نبخشیدن دو چندان نکیند .

اگر هر کسی میتوانست با این نوع طرز فکر و نگرش به زندگی بنگرد مشکلات بسیار کمتری دردنیا وجود اشت

حسادت ها ، رشک ها و بی میلی ها برای بخشیدن دیگران و همچنین خودخواهی و ترس را از خود دور کنید خواهید دید که مشکلات آنچنان

هم که شما میپندارید حاد نیستند .


  
  

 از حموم عمومی در اومدیم و نم نم بارون میزد خانوم جوانی محجبه بساط لیف و جوراب و وسایل حمام جلوش پهن کرده بود

دوستم رفت جلو آروم سلام کرد و نصفه بیشتره لیف و وسایل جلوی زن و خرید ..

باتعجب گفتم : داداش واسه چی اینهمه لیف و وسایل حمام خریدی ما که تازه از حموم در اومدیم اونم اینهمه ؟؟؟

گفت :  این زن  تو این سرما از سر غیرتشه که با دستفروشی خرجشو در میاره  وگرنه میتونست الان تو یه بغل نرم و یه جای گرم تن فروشی

و فاحشگی  کنه ...

پس بخر و بخریم تا شرف و ناموس مملکتمون حفظ بشه ..

 برگشت تو حموم و صدا زد : نصرت اینارو بزار دم دست مردم و بگو صلواتیه ...

یادش گرامی و روحش شاد جهان پهلوان تختی ...بود آن جوانمرد ...

 


  
  

روزی در کنار کشتزاری گندم ایستاده بودم

خوشه هایی از گندم که از روی تکبر سربرافراشته

 و خوشه های دیگری که از روی تواضع سر به زیر آواره بودند ...

نظرم را به سوی خود جلب کردند

هنگامی که آنها را لمس کردم

بسیار متعجب شدم

خوشه  های سر برافراشته را خالی از دانه و خوشه های سربه زیر را پر از دانه های گندم یافتم

با خود گفتم در کشتزار زندگی نیز چه بسیارند سرهایی که بالا رفته اند اما درحقیقت خالی اند ...

....................................

وقتی میشود دقایق عمرت را با آدمهای خوب بگذرانی ...

چرا باید لحظه هایت را صرف آدمهایی کنی که بادلهای کوچکشان مدام درگیر حسادت ها و کینه ورزی ها بچه گانه اند ...

یا مدام برای نبودنت ... برای خط زدنت تلاش میکنند ...نه  ... همیشه جنگیدن خوب نیست ..

من همیشه جنگیده ام تا چیزی را عوض کنم ...اما این روزها فهمیده ام که با آدمهای کوته نظر نباید جنگید ..

فهمیده ام برای اثبات دوست داشتن نباید چنگید ...برای به دست آوردن دل آدمها نباید جنگید .. برای اثبات خوب بودن نبایدجنگید ..

این روزها نسخه فاصله گرفتن را می پیچم برای هرکسی که رنجم میدهد ... از آدمهایی که زیاد دروغ میگویند ..

فاصله میگیرم... از آدمهایی که زیاد ظلم میکنند ... فاصله میگیرم .. از آدمهایی که حرمتم را نگه نمیدارند  فاصله میگیرم ...

با حقارت برخی از آدمها و دلهایشان نباید جنگید ...

فقط و فقط باید نادیده شان گرفت ...

و گذشت ... و بخشیدشان ...نه برای اینکه مستحقق بخشش اند ... برای اینکه من مستحقق آرامشم ...


  
  

برای کسی که میفهمد هیچ توضیحی لازم نیست

و برای کسی که نمی فهمد هر توضیحی اضافه است

آنانکه میفهمند عذاب میکشند

آنانکه نمی فهمند عذاب میدهند

مهم نیست که چه مدرکی دارید

مهم اینه که چه درکی دارید ...

مغز کوچک و دهان بزرگ  ، میل ترکیبی بالایی دارند

کلماتی که

از دهان شما بیرون میاید ویترین فروشگاه شعور شماست

پس وای بر جمعی

که لب را بی تامل وا کنند

چرا که کم داشتن  و زیاد گفتن مثل نداشتن و زیاد خرج کردن است

پس نگذارید

زبان شما از افکارتان جلو بزند ....


  
  
<   <<   16   17   18   19   20   >>   >