جلیقه نجات رو اگه تن یه ماهی کنین
میشه جلیقه مرگ
برای همه نسخه یکسان نپیچید
همه مثل هم نیستن ...
......................................
یکی از گواراترین و بهترین چیزها در جهان آب است
آب که قطره قطره آن لبان تشنه کامی را طراوت بخشیده
و حیات دوباره ای را به آدمی میدهد
اگر ساعتی آب نباشد حیات میلیون ها انسان در یک شهر به خطر
میفتد و در صورت ادامه نابود میشود
حال تصویر کنید سیل هولناکی در یک منطقه چه فاجعه ای به بار میاورد
میلیونها انسان و خانه هایشان را متلاشی میکند و از بین میبرد و همه از این
فاجعه میگریزند
چه فرقی بین آن سیل هولناک و آن قطره قطره آب زلال میباشد
من میگویم : تربیت
از کتاب زیبای لطفا گوسفند نباشید
..........................................
زیباترین زیبایی خطر آن است که
هوشیاری و آگاهی میبخشد
بند باز نمیتواند به گذشته یا آینده فکر کند
فقط باید در فکر این لحظه باشد ...
............................................
دنیای کنونی برای بچه دار شدن اصلا آمادگی نداره
امروز دیگه نمیشه بچه دار شد فقط جمعیت دنیا رو زیاد میکنی که چی ؟؟
ما میتوانیم با هم خوشبخت بشیم و یه طفل معصوم مجبور نباشه
کفاره اش رو پس بده
این بچه وقتی بزرگ شد چه خاکی بر سر خودش بریزه ؟؟؟
رومن - گاری
...................................................
انسانیت
خود به تنهایی دین خاصی است
که پیروان چندانی ندارد ...
گاندی
...............................
گرچه همه موافقند که زندگی زنجیره لعنتی
از دست دادنهای یکی پس از دیگری است
اما افراد معدودی آگاهند
که یکی از بدترین و آرازدهنده ترین ازدست دادن ها
که در در دهه های
بعدی زندگی انتظارمان را میکشد خواب راحت شب است ...
....................................
آدمهای مهربان در مقابل خوبی های یک طرفه شان هرگز احساس حماقت نمیکنند
چون خوب بودن برای آنها عادت شده ، آدمهای مهربان از سر احتیاجشان مهربان نیستند
آنها دنیا را کوچکتر از آن میبینند که بدی کنند
آدمهای مهربان
خود امتخاب کرده اند که نبینند
نشنوند
و به روی خود نیاورند
نه اینکه نفهمند ...
هزاران فریاد پشت سکوت آدمهای مهربان هست
سکوتشان را به پای بی غیب بودن خودتان نگذارید
هرگز به آدمهای مهربان زخم نزنید
چون گوشه قلب خدا زخمی میشود ...
زخم های ما این قدرت را دارند که به ما یادآوری
کنند ، گذشته واقعیت داشته است ...
.................................
من با دست های خالی
به واپسین لحظه شعر رسیده ام
به مطلق یک بغض پناه آورده ام
به خواب آلودگی سرد یک تخت ، جان داده ام
من پرواز را به هزار کبوتر
به هزاران کبوتر بدهکارم
و تو ....
دیر آمدی ...
خیلی دیر ....
..................................