فروغ اگر نمی آمد
هیچ اتفاق خاصی رخ نمیداد
فقط دنیا
یک دختر کم داشت
دنیا به چه دردی میخورد
وقتی که یک دختر کم دارد ؟
هشت دی سالروز تولد فروغ عزیز بود روحش شاد ..
..................................................
بیل گیتس بعد از خوردن غذا 5 دلار به عنوان انعام به پیشخدمت داد
پیشخدمت ناراحت شد بیل گیتس متوجه ناراحتی او شد و گفت چه اتفاقی افتاده ؟
پیشخدمت گفت : من متعحب شدم بخاطر اینکه در میز کناری فرزند شما 50 دلار انعام داد
درحالی که شما پدر او هستید و پولدارترین انسان روی زمین فقط 5 دلار انعام میدهید
گیتس لبخندی زد و جواب معناداری گفت : او فرزند پولدارترین مرد روی زمین است ولی من پسر یک نجار ساده ام ...
هیچ وقت گذشته ات را فراموش نکن ...
میگویند پذیرای رنجت باش
به رویش لبخند بزن ...
مگر میشود در رنج لبخند زد ؟؟؟
آری اگر همه مشکلات و رنج ها را پذیرا باشی
و به این نتیجه برسی که آنها آمده اند تا تو را صیقل دهند
وآمده اند تا تو را خالص کنند ...
آنگاه به جای اوقات تلخی و بد و بیراه گفتن
در سکوت و شادمانه رنجت را میپذیری ...
................................
خیانت فقط جنسی نیست
خیانت ، ذاتا طیفی است از هر رفتاری
به ترتیبی که
در آن لحظه
کاری کنی
که اگر همسرت و عشقت شاهدش میبود .. هرگز انجامش نمیدادی
........................................................
مادرها دروغهایشان هم ثواب دارد ...
گرسنه که باشند میگویند سیرند ...
درد که داشته باشند میگویند خوبند ...
و با تمام غصه هایشان ...
باز هم برایمان ...
میخندند ..
...........................................
همه رابطه ها یک قانون اصلی دارند
هیچ گاه باعث نشوید
کسی که دوستتان دارد
احساس تنهایی کند
بخصوص وقتی که کنارش هستید .....
......................................
در سریال معلم دهکده نامزد معلم از او میپرسد شما که قاضی بودید چرا رها کردید و معلم شدید ؟؟
معلم گفت :
چون وقتی به مراجعینم در دادگاه و مجرمینی که پیش من میامدند دقیق شدم دیدم که آنها کسانی هستند
که یا آموزش ندیدند و یا آموزش درستی ندیدند و به خودم گفتم : به جای پرداختن به شاخ و برگ باید به اصلاح
ریشه بپردازم ...
......................................
وجود عشق برای آن نیست که ما را خوشحال کند
من اعتقاد دارم
عشق وجود دارد تا
به ما نشان دهد
که چقدر میتوانیم تحمل کنیم ...
......................................
عادت ، ناجوانمردانه ترین بیماریست ، زیرا هر بداقبالی را به ما میقبولاند ، هر دردی را و هر مرگی را ...
با عادت در کنار افراد نفرت انگیز زندگی میکنیم ... به تحمل زنجیرها رضا میدهیم ، بی عدالتی ها و رنج ها
را تحمل میکنیم به درد و به تنهایی و به همه چیز تسلیم میشویم ...
عادت بی رحم ترین زهر زندگیست ....
زیرا آهسته وارد میشود در سکوت کم کم رشد میکند و از بی خبری ما سیراب میشود و وقتی کشف میکنیم که چطور
مسموم آن شده ایم ، می بینیم که هر ذره بدنمان با آن عجین شده است .....
می بینیم که هر حرکت ما تابع شرایط اوست و هیچ دارویی هم درمانش نیست ...
................................................
مامان بزرگ آخر همه تلفن هایش میگفت :
کاری نداشتم که
فقط زنگ زدم صدایت را بشنوم ...
ما هم که ...
جوان و جاهل ..چه
میدانستیم صدا با دل آدم چه میکند ؟؟؟؟
............................................
زمانی که می بینید همه به دنبال کور کردن کسانی هستند که خوب می بینند
ساده ترین راه این است که خودتان را به کوری بزنید
خیلی بد است که هم ببینید و هم کور باشید مگر نه ؟
مشکل همه ما همین یک چیز است ، اینکه همه ما ترسو هستیم ..
جارلزبوکوفسکی
.............................................
مسیح هم که باشی نمیتوانی دل شکسته را احیا کنی
آنچه در دستت امانتی پنهان بود حراج شد
آنچه نباید بگویی گفته شده
فاجعه را یک عذرخواهی درست نمیکند
حرف حرف ویران کردن دل است نه دیواری که خراب کنی و از نو بسازی
دلی که ویران کردی قصری بود که خودت ساکن آن بودی
راستی حالا که خودت را بی خانه کردی با آوارگیت چه میکنی ؟؟؟
شاید به خرابه های جا مانده از دیگران پناه میبری ؟؟ نه ؟؟؟
....................................................