سفارش تبلیغ
صبا ویژن
با رغبت به آنچه نزد خداوند است، با اودوستی کن [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :487
بازدید دیروز :488
کل بازدید :840352
تعداد کل یاداشته ها : 6111
03/10/21
4:17 ع
مشخصات مدیروبلاگ
 
لیلی یاسمنی[59]

خبر مایه
بایگانی وبلاگ
 
مرداد 90[5] تیر 90[3] مهر 90[1] اردیبهشت 91[9] فروردین 91[1] خرداد 91[4] آبان 91[3] آذر 91[4] دی 91[2] خرداد 92[1] شهریور 92[4] تیر 92[3] مهر 92[7] اسفند 92[3] شهریور 93[3] آبان 93[1] مهر 93[1] بهمن 93[1] اسفند 93[3] اردیبهشت 94[362] فروردین 94[61] خرداد 94[203] تیر 94[22] مرداد 94[122] مهر 94[8] شهریور 94[50] دی 94[41] اردیبهشت 95[32] اسفند 94[34] بهمن 94[1] فروردین 95[80] خرداد 95[297] تیر 95[580] مرداد 95[232] شهریور 95[135] مهر 95[61] آبان 95[44] آذر 95[18] دی 95[107] بهمن 95[149] اسفند 95[76] فروردین 96[64] اردیبهشت 96[41] خرداد 96[13] تیر 96[191] مرداد 96[306] شهریور 96[422] مهر 96[215] آبان 96[49] آذر 96[69] دی 96[26] بهمن 96[138] اسفند 96[149] فروردین 97[84] اردیبهشت 97[141] خرداد 97[133] تیر 97[123] مرداد 97[80] شهریور 97[85] مهر 97[27] آبان 97[101] آذر 97[70] دی 97[27] اسفند 97[11] بهمن 97[58] فروردین 98[9] خرداد 98[3] آبان 98[16] تیر 99[9] مرداد 99[4] مهر 99[29] آبان 99[16] آذر 99[25] دی 99[40] بهمن 99[50] اسفند 99[18] فروردین 0[9] اردیبهشت 0[13] آبان 90[4] خرداد 0[7] تیر 0[29] مرداد 0[35] شهریور 0[11] مهر 0[18] آبان 0[24] آذر 0[41] دی 0[29] بهمن 0[18] اسفند 0[12] فروردین 1[11] اردیبهشت 1[4] خرداد 1[13] تیر 1[11] مرداد 1[4] شهریور 1[4] مهر 1[3] آبان 1[4] آذر 1[18] دی 1[10] بهمن 1[10] اسفند 1[1] فروردین 2[10] اردیبهشت 2[13] خرداد 2[2] تیر 2[4] مرداد 2[5] شهریور 2[25] مهر 2[9] آبان 2[54] آذر 2[17] دی 2[5] خرداد 3[10]
لوگوی دوستان
 

می تونی بهم بگی بذارش کنار

اما نمی تونی بگی دوستش نداشته باش!

حتی نمی تونی بپرسی با وجود همه بدیایی که کرد چرا باز دوستش دارم...؟!

می دونی این دو تا هیچ ربطی به هم ندارن!

شبیه دلی که شکسته اس... اما تنگ!

شبیه خاطره ای که تلخه... اما عزیز!

شبیه رویایی که کوتاهه... اما شیرین!

دوست داشتن همینه

یه حس ساده و بی دلیله...

از عشقای بزرگ حرف نمیزنم!

از یه حس ناخودآگاه، یه هیجان شیرین میگم...

شاید بگی یه روز تموم میشه

آره شاید

ولی تا اون روز نمی تونی بگی دوستش نداشته باش...!


 

| پریسا زابلی پور |


  
  

به خاطر خودت میگویم

تنهایی کافه رفتن را یاد بگیر

تنهایی مهمانی رفتن را

تنهایی سفر رفتن را

تنهایی خرید کردن را

تنهایی خوابیدن را

که اگر تقدیرت سال ها تنها ماندن بود

از همه این چیزها جا نمانی

 

به خاطر خودت میگویم

ساز بزن

که انگشتانت به وقت نبودنش

چیزی را لمس کند که خوش آهنگ باشد

که بتوانی بی شراب و بی یار هم مست شوی


به خاطر خودت میگویم

خانه ات را با گلدان و شمع و عود و موسیقی

سبز و روشن و زنده نگه دار

که کاشانه ات آرامشکده ات باشد

 

به خاطر خودت میگویم

هر روز به آشپزی کردن عادت کن

که آشپزی کردن به خاطر آن بشقاب روبرویت از سرت بپرد

که احترام به جسمت را یاد بگیری

 

به خاطر خودت میگویم

دوستان زیادی داشته باش

که دنیایت را با آدم های زیادی قسمت کنی

که دنیایت تنها به یک نفر ختم نشود

به خاطر خودت میگویم

ورزش کن

کتاب بخوان

بنویس

موسیقی گوش کن

برقص

که انرژی نهفته در درونت را

به سمت درستی هدایت کنی

 

به خاطر خودت میگویم

گاهی دستت را بگذار در دست کودک درونت

بگذار ببرد تو را هر جا که دلش خواست

که یادت باشد زندگی شوخیه به اشتباه جدی گرفته شده ماست


به خاطر خودت میگویم

خودت را ببخش

که حق لذت بردن از زندگی را از خودت نگیری

حق دوباره شروع کردن را


 به
 خاطر خودت میگویم

ساعتی را در روز نیایش کن

که نترسی

که در هنگام ترسیدن به دست هایی که هرگز دریغ نمیشوند بیاویزی


به خاطر خودت میگویم

خودت را دوست داشته باش

که کسی نتواند آنقدر بزرگ شود

که وسعت بکر دلت را تصاحب کند

که از آن عبور کند

که تو مالکیت بی قید و شرطتت را

بی قید و شرط واگذار نکنی


به خاطر خودت میگویم

خودت را یادت نرود

خودت را یادت نرود

خودت را یادت نرود

که از حالا 

برای سال های پیری

دچار حسرت برانگیز ترین نوع آلزایمر نشوی


| پریسا زابلی پور |




  
  

تنهایی خوب چیزی ست

منتظر هیچ کس نیستی

نه قول و قراری داری

نه ترسِ از دست دادن

نه رویای بدست آوردن

نه شاکی داری، نه شاکی می شوی از چیزی

همه چیز را ساده می گیری

ساده غذا می خوری

ساده لباس می پوشی

ساده فکر می کنی

هیچ اضطرابی برای چک کردن اینستاگرامت نداری، چون مخاطب خاص نداری

در قید و بند رسیدن به خودت نیستی

هر وقت که دلت خواست، و به هر شکل که دلت خواست، میزنی بیرون

و تا هر ساعتی که دلت خواست بیرون می مانی

هیچ کس را در انتظارِ خودت در هیچ جا نداری

بی حسی

و مثل آدمی که به هیچ جا تعلق ندارد، آزادی

تنهایی خوب چیزی ست

سرِ هم? قرارها

خودتی و خودت ..


| پریسا زابلی پور |




  
  

بعد تمام شدن یک رابطه جنگ واقعی تازه شروع میشود...

روزهای اول روزهای نذر و نیاز است که الهی به دلش بیافتد و برگردد...

اما چند وقت که میگذرد و خبری از برگشتن نمیشود وقتی می بینی طرفی که زد و شکسته و رفته دارد صاف صاف راه میرود و زندگی اش را می کند نفرین و ناله شروع میشود...

به گفته اطرافیان زمین گرد است، چوب خدا صدا ندارد و انعکاس رفتار هر کس به خودش برمیگردد...

مشاور اما تشخیص منطقی تر و بیرحمانه تری دارد: وابسته ای و مهر طلب و گدای محبت ...

تو تحت تاثیر حرفهای مشاور سعی می کنی بیشتر تقصیر هارو به گردن بگیری، نقطه ضعف هایت را اصلاح کنی و در کنار این کارها خودت را قانع می کنی که طرف مقابلت را در ذهنت رها کنی و ببخشی....

اوضاع کم و بیش آرام و دلتنگ پیش میرود اما آدم زخمی آتش زیر خاکستر است....

در یک لحظه به بادی دوباره شعله ور میشود و... آدم زخمی آدم انتقام است....

همه این ها را گفتم که بگویم ما آدم های از عشق گذشته و به انتقام رسیده ایم...

به زبان نمی آوریم اما تشنه دیدن تقاص پس دادن دیگرانیم... حتی شاید خودمان هم این را ندانیم...

نمیشود گفت حق داریم یا نداریم.... به هر حال می توانیم بگذریم، می توانیم حقمان را بخواهیم...

فقط این را ببینیم که هر روز با این انرژی قدم برمیداریم...

کاش آن ها هم بدانند آتشی که با آن دل کسی را میسوزانند

بعید نیست به چادر خودشان هم برسد ...


  
  

به دل

به دست

به جان

مَحرَمم بودی

و رفتنت

به عَلَم

به مرثیه

به زنجیر

مُحَرّمم شد...

امید آمدنی هست

به نذر

به نذر

به نذر...؟


| پریسا زابلی پور |




  
  
<   <<   51   52   53   54   55   >>   >