تُنگِ شیشه ای شکست
ما اما دست روی دست!
آخرین ماهی هم مُرد...
...
باد ما را با خود خواهد بُرد...
دیلینگ دیلینگ دیلینگ دینگ...
و البته این ریتم خوش و خرم پایانی تنها به سبب رضایتِ تو از ماجراست!
و الا نه اینکه باد ما را با خود خواهد بُرد دیلینگ دیلینگ دارد و نه اینکه آخرین امید هم مُرد و نه از همه بدتر آنکه ما دست روی دست گذاشتیم!
هر یک از اینها به تنهایی یک تراژدی اند؛ تو اما سوت بزن... تو اما پای بکوب...
معشوق های من به ترتیت:
1. موسیقی
2. تو
3. رانندگیِ ترجیحا بی مقصد در نیمه شب های خلوتِ اتوبان
و من با اولی یاد دومی می افتم و با سومی هم یاد دومی می افتم...
بدبختی از این بالاتر؟؟
بی تو هر لحظه مرا بیم فرو ریختن است/
مثل شهری که به روی گسلِ زلزله هاست
حال این روزهایم .. حال این شبهای غریب ... غربتی که تا مغز استخوانم را میسوزاند ..
خدایا شکرت که شبهای قدر را آفریدی تا... بشه بدون اعتراض کسی .. سر درچاه غم واندوه با صدای بلند گریست ... تا هرچی اشکه این ماههای اخیره رو از تن روح و جانت که دلمه بسته روشون بکنی و بریزی بیرون و کسی معترضت نشه ..خدایا شکرت ... که ناله هامو شنیدی و نگاهم کردی باز ؟؟؟؟
خدایا شکرت که بصیری و دیدی منو باز ؟؟؟؟ دلم برا نگاهات تنگ شده بود ...
به حرمت سجاده خونین این شبهای علی .. به حرمت اشگهای خونین زینب علی ...
امشب شب آخره شب قدره ... همه گناهان ما راببخش .. آمین یا رب العالمین
دلم بارون و بوی خاک و گندم می خواد.
دلم عشق می خواد. دلم قدم زدن می خواد.
دلم بید مجنون و صنوبر و سپیدار می خواد.
دلم سفر می خواد. دلم لبخند می خواد... دلم می خواد برم... برم... برم... برم...
دلم می خواد بیای... بیای... بیای... بیای...