[ و فرمود : ] آنجا که گفتن باید خاموشى نشاید ، و آنجا که ندانند ، به که خاموش مانند . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :137
بازدید دیروز :251
کل بازدید :863548
تعداد کل یاداشته ها : 6111
04/4/22
8:8 ع
مشخصات مدیروبلاگ
 
لیلی یاسمنی[59]

خبر مایه
بایگانی وبلاگ
 
مرداد 90[5] تیر 90[3] مهر 90[1] اردیبهشت 91[9] فروردین 91[1] خرداد 91[4] آبان 91[3] آذر 91[4] دی 91[2] خرداد 92[1] شهریور 92[4] تیر 92[3] مهر 92[7] اسفند 92[3] شهریور 93[3] آبان 93[1] مهر 93[1] بهمن 93[1] اسفند 93[3] اردیبهشت 94[362] فروردین 94[61] خرداد 94[203] تیر 94[22] مرداد 94[122] مهر 94[8] شهریور 94[50] دی 94[41] اردیبهشت 95[32] اسفند 94[34] بهمن 94[1] فروردین 95[80] خرداد 95[297] تیر 95[580] مرداد 95[232] شهریور 95[135] مهر 95[61] آبان 95[44] آذر 95[18] دی 95[107] بهمن 95[149] اسفند 95[76] فروردین 96[64] اردیبهشت 96[41] خرداد 96[13] تیر 96[191] مرداد 96[306] شهریور 96[422] مهر 96[215] آبان 96[49] آذر 96[69] دی 96[26] بهمن 96[138] اسفند 96[149] فروردین 97[84] اردیبهشت 97[141] خرداد 97[133] تیر 97[123] مرداد 97[80] شهریور 97[85] مهر 97[27] آبان 97[101] آذر 97[70] دی 97[27] اسفند 97[11] بهمن 97[58] فروردین 98[9] خرداد 98[3] آبان 98[16] تیر 99[9] مرداد 99[4] مهر 99[29] آبان 99[16] آذر 99[25] دی 99[40] بهمن 99[50] اسفند 99[18] فروردین 0[9] اردیبهشت 0[13] آبان 90[4] خرداد 0[7] تیر 0[29] مرداد 0[35] شهریور 0[11] مهر 0[18] آبان 0[24] آذر 0[41] دی 0[29] بهمن 0[18] اسفند 0[12] فروردین 1[11] اردیبهشت 1[4] خرداد 1[13] تیر 1[11] مرداد 1[4] شهریور 1[4] مهر 1[3] آبان 1[4] آذر 1[18] دی 1[10] بهمن 1[10] اسفند 1[1] فروردین 2[10] اردیبهشت 2[13] خرداد 2[2] تیر 2[4] مرداد 2[5] شهریور 2[25] مهر 2[9] آبان 2[54] آذر 2[17] دی 2[5] خرداد 3[10]
لوگوی دوستان
 

در من غم آرامی هست که از تلاطم افتاده است!

دریا هنوز هست و موج ها رفته اند...

در من غم آرامی هست که دلم می خواهد ماه ها روزه ی سکوت بگیرم

 و فقط به دیوار زل بزنم و به هیچ چیز فکر نکنم.

نبودی و جهانم را به طوفان کشیده بودی... حالا فقط نیستی... همین!

 طوفان هر چقدر هم که سهمگین باشد یک جا تمام می شود!

یا در این طوفان می میریم با با غم آرام و عمیق و ساکتی پا بیرون می گذاریم...

هیچکس، هیچوقت، به همان چیزی که پیش از طوفان بوده است بر نمی گردد!

من هنوز هم عاشق باران و گیتارم، من هنوز عاشق رنگ و بوم و گندم زارم، من هنوز عاشق دریایی ام که روزی موج های بلندی داشت...

فقط ساکت تر، مات تر، تسلیم تر!...

کم بودی برای ایستادن پشتِ زنی که دوستت داشت!

 


  
  

در من غم آرامی هست که همه چیز را به امان خدا رها کرده است... برو... نیا...

بلاک کن مرا از دانه به دانه ی خانه های مجازی ات... در جهان واقعی ات که نیستم

در جهان مجازی ات باشم که چه!؟

 زندگی همین یک بار است... بگذار هر چه می شود بشود...

"دوستت دارم و این تنها حرفی ست که پس نمی گیرم!"...

حالا برو... آرام و سلانه هم نه، چهار تا پا از در و همسایه قرض بگیر و دوان دوان برو...

می خواهم ببینم کجا را قرار است بگیری!؟؟ زندگی همین یک بار بود لعنتی!... حیف...

.

.

 


  
  

زندگی بیهوده چیست؟
زندگی بیهوده یعنی اینکه بمیرم و هیچوقت هیچکس پبکش را که بالا میگیرد نگوید:

به سلامتی نگاهت کوچولو!

 


  
  

من با تو فرق می کنم، تو با من، تو با او، او با من، من با او، او با تو، همه با همه فرق می کنند اما دنیا همیشه ماجراهای ثابتی دارد که تو نمی توانی نقض هیچکدامشان باشی!...

دوست داشتن همیشه دوست داشتن است؛ چه تو باشی و چه من و چه هر بنی بشر دیگری... دوست داشتن سیم مخابرات نیست که قطع و وصل شود، دوست داشتن جاری ست... خنک است...

 فیلم تخیلی هم نیست که امشب جاری شود و فردا صبح غیب شود و چهار روز بعد باز جاری شود و دوباره تا سر برگردانی کویر سبز شده باشد بر جاش!...

دریای ست در دل، رودی ست در رگ، در هر صبح و سلام، در هر دلتنگی، در هر خنده و در هر بحث، دوست داشتن همیشه دوست داشتن است!...

تو را ثانیه به ثانیه، در هر صبح و هر سلام، به خاطر عطر بنفشه ها، به حرمت دلم، به حرمت دلت، به حرمت هر آنچه که بودی و نه آنچه که دلم می خواست که باشی!، تو را به حرمت دوست داشتن، دوست داشتم!...

 حرمت نگه دار گلم... دوستم داشته باشی و هر بار با پیشانی به زمینم بکوبی و من باور کنم که تو لابد با همه ی دنیا فرق داری!؟ عزیزم نمی شود؛ دنیا ماجراهای ثابتی دارد... م

ن گفتم باور می کنم که تو از تمام دنیا مستثنی ای، تو اما باور نکن که من باور کرده ام!... دوست  داشتن همیشه یک شکل است،

 از ازلی که کسی ندیده است تا ابدی که کسی نخواهد دید، دوست داشتن همیشه  این شکلی ست که نمی شود دردش را دید و سوت زد!

پشت سرت را نگاه کن...

مهدیه لطیفی ...


  
  

برای هزارمین بار می گویم که رابطه ها را باید ساخت!

هیچ رابطه ای خود به خود خوب نیست، هیچ رابطه ای خود به خود زنده نمی ماند!

گلدان را بی آب دادن اگر رها کنید می میرد، رابطه ها را به امید زمان رها کنید می میرند!

ما در مثلث تکراری سیزیف، ما در دایره ی تکراری پردستینیشن، به اختیار خودمان هیچ چیز به جز "عشق" نداریم!؛

رابطه هایتان را به امان خدا و زمان رها نکنید! زمان دشمن سرسخت رابطه هاست و خدا هیچ کاری نمی کند!... 

رابطه ها گلدان مصنوعی نیستند که تا ابد لبخند زنان و صاف صاف باقی بمانند...

 رابطه ها جان دارند و جاندار ها می میرند! برای هزارمین بار می گویم که رابطه ها را اگر هر روز نوازش نکنید بی شک می میرند!...

 نگذارید که این گلدان ها هی بمیرند و هی بروید گلدان تازه ای بخرید!...

 کشتن اینهمه گلدان منجر به پیدا کردنِ گلدانی جادویی که خود به خود تا ابد زنده بماند نمی شود!!!...

 


  
  
<   <<   86   87   88   89   90   >>   >