وقتی فهمیدم ..
شباهت عجیبی
به عشق اولش دارم
غمی تمام چهره ام را سوزاند ..
چقدر بد است
سالها بی خبر بخندی ...
ببوسی ..
ولی خودت نباشی ...
چقدر سخت است
هر روز ..
مرده ای را ببینی که
بیشتر از تو زندگی کرده
چقدر غم انگیز است
همه عمرت را
میزبا ن کسی باشی
که عشقت میهمان اوست
چقدر صورتم درد دارد ..
کاش میشد ...
آدم یقه ی خودش را بگیرد ...!!
رسول ادهمی
جهان باز تابی از خود شماست
اگر خود را از درون دوست بدارید
به خود مهر بورزید ...
و ارج و ارزش نهید ...
در زندگی بیرونی نیز ...
همین حالات آشکار خواهد شد ..
اگر طالب عشق بیشتری هستید
به خود عشق بورزید ...
اگر خواهان پذیرفته شدن هستید
خود را بپذیرید ...
و اگر از اعماق وجودتان
خود را محترم شمارید ...
همان سطح احترام را ...
از هستی فرا خواهید خواند ...
دبی فورد
اینجا دلم واست تنگ شده ...
اینجا سرما خورده بودی ...
اینجا داشتم بهت پیام میدادم ...
تو پیش دستی کردی
- چقدر خوشحال بودم
اینجا دعوامون شد
اینجا همو بلاک کردیم
اینجا مثلا میخوایم عادی رفتار کنیم ...
آشتی کردیم ...
این استیکره رو میفرستادی هی !!!
اینجا نصفه شب ..
هوس قیمه کرده بودی ...
اینجا قرار گذاشتیم همو ببینیم ..
اینجا باهام حرف زدی ..
اینجا هنوز دوسم داشتی ..
اینجا هنوز دوسم داشتی
اینجا هنوز .....
اهورا فروزان
همه چیز ..
خاطره ها ..
گفتگوها ..
بوسه ها ...
هم آغوشی پیکرهای دلداده ...
همه چیز میگذرد
ولی تماس روحهایی که
یکدیگر را لمس کرده و
در میان انبوه اشکال زودگذر
یکدیگر را شناخته اند
هرگز زدوده نمیشود ...
رومن رولان
تو را دوست دارم
مثل خوردن نان آغشته به نمک
مثل اینکه بیدار شوی
با سوز و تب در نیمه شب
و بچسبانی لب خود را
به شیر آب خوردن ...
مثل باز کردن یک بسته ی بزرگ
که ندانی چیست ...
با اضطراب ، با شادی ، با شبهه
تو را دوست دارم
مثل گذر ...
از روی دریا با هواپیما برای اولین بار
مثل اینکه دلم را ...
چیزی مور مور کند ...
مثل گفتن جمله ی ...
زنده ایم شکر !!!
ناظم حکمت