تو ورژن بعدی کلاه قرمزی ، آقای همساده میتونه بیاد اینو بخونه :
همه چیزآ رومه (!!)
من دارم له میشم
...
وقت خداحافظیست
گلوله ها
می آیند
میشکافند
میکشند
و آخر هم راهشان را میگیرند
و میروند
مثل تو
............
پ . ن : بعضی مطالب به گریه ام میندازه .. واقعا مثل گلوله آمدی و شکافتی و شکستی و کشتی و رفتی ...
من مستخدمی را میشناسم
که سالها ست به جای دستکش,شرافت دستش میکند
تا فقرش را بشوید
برق افتاده این روزها دستکشش اما...
فقرش چرک است هنوز!
روزنامه ی عصری باشم فشرده میان دست هایت
کنار فنجان قهوه ات وقتی که ورق میزنی
سطرهایش را
تیتر کوچکی باشم کاش به بهت یک حادثه حتی,در صفحه ی حوادثش!!!
شاید اندک لحظه ای سر بخورم از خاکستری های مغزت
و جا خوش کنم در حافظه ی گنگت
حتی تا ته فنجان قهوه ات!!!
به همین کوتاهی به همین بی گاهی
*
راستی اصلا تو روزنامه ی عصر می خوانی؟؟؟
عکست را به قاب این دیوار
شاخه گلت را به کنج این گلدان
یادت را به پیراهنم!
آن گوشه ی سمت چپ که درد دارد این روزها...
هانی